NovelEast

خانه

ورود

ثبت‌نام

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

هوش مصنوعی و ادبیات داستانی

نویسنده: Laura30
|
انتشار: 2 ماه قبل

هوش مصنوعی و ادبیات داستانی

این مطلب، نتیجه ی گشت و گذار توی مطالبی در مورد هوش مصنوعی و داستان نویسی هست و هیچ کدوم از این جمله ها، نظر قاطعانه نیستن.

هوش مصنوعی، پدیده ی جالبیه که روز به روز، کارکرد‌هاش در حال افزایش پیدا کردنه. بخشی از تاثیراتش در هاله‌ای از ابهامه. هر بار که در مورد نحوه‌ی کار هوش مصنوعی و پیشرفتش میخونم، با خودم فکر میکنم که آینده ی ادبیات داستانی، قراره که به کجا برسه؟

داستان نویسی، به خودی خود، کار دشواری بوده و هست. ادبیات داستانی، شالوده ی بسیاری از آثار هنری منجمله آثار سینمایی، بازی های ویدیویی و انیمیشن و انیمه است. فقط وقتی که درگیر نوشتن یه داستان طولانی یا رمان بشی، میبینی که چقدر مدیریت این پیچیدگی میتونه دشوار باشه.

هوش مصنوعی، درست مثل ما انسان ها قادر به یادگیریه. اون می تونه تجارب و آزمون و خطاهای مختلف ما رو مرور کنه یا با درگیر شدن با این چالش و یادگیری از اشتباهات خودش، پیشرفت کنه. تا اینجای کار، برای ما آشناست و الگوی رشدش رو می‌شناسیم. ما هم سعی میکنیم از اشتباهات خودمون درس بگیریم، این بستگی داره که چقدر به فرآیند آزمون و خطاهای خودمون توجه کنیم و بتونیم ماهیت اشتباهات‌مون رو ادراک کنیم.

در دنیای داستان نویسی، برای ما مهم هست که بتونیم تجارب خوبی رو برای خواننده خلق کنیم. تجاربی که بتونه اونو غافلگیر کنه، کنجکاوش کنه، هیجان زده اش کنه و همچنین ممکنه گاها دوست داشته باشیم که مفاهیم جدیدی رو منتقل کنیم. داستان ها می تونن بسته به احساساتی که قادر به ایجادشون در دل مخاطب هستن، به اقبال های مختلفی هم برسن. (البته اگر نقش تبلیغات رو نادیده بگیریم.)

ما خیلی وقت ها شکست میخوریم، بدون اینکه متوجه بشیم چه اشتباهی رو مرتکب شدیم. ممکنه حتی بتونیم برای داستانمون هم تبلیغات خوبی رو انجام بدیم یا در معرض دید افراد زیادی هم قرار بگیره، اما به سادگی ببینیم که کارمون هیت میگیره و بقیه میگن که دوستش ندارن. اینکه بتونیم درک کنیم که چه اشتباهی رو مرتکب شدیم، نقش مهمی در فرآیند رشدمون داره. شاید بشه گفت که از مزیت های هوش مصنوعی اینه که اونا در طول فرآیند یادگیری، قادرن با سرعت بیشتری، اشتباهات رو درک کنن و دست به طراحی استراتژی های جدید بزنن.

اگر می‌تونستیم الگوهای درون داستان و نحوه ی خلق تجربه به کمک ادبیات داستانی رو درک کنیم، قطعا می‌تونستیم داستان رو به شکلی که دوست داریم طراحی کنیم. یعنی حتی ارزیابی کنیم که داستانمون بتونه چه نوع مخاطبایی رو جذب کنه و چه تجربه ای رو براشون خلق کنه.

فرض کنید می خواید داستانی بنویسید که برای اغلب خواننده های سایت وب ناول، خوندنی و جالب باشه. اون دسته از الگوها و تجاربی که متضاد با سلیقه ی این افراد هست یا باعث دلزده شدن شون از یه داستان میشه، در دریایی از احساسات و قضاوت های ذهنی پراکنده شده. شما در حالت عادی، لازمه که تعداد بی شماری کامنت و بازخورد رو مورد آنالیز قرار بدید یا با منتقدای مختلفی صحبت کنید و نظراتشون رو بشنوید تا بتونید این الگوهای ذهنی رو درک و دسته بندی کنید.

حالا فرض کنید که این کار رو به عهده ی هوش مصنوعی بذارید، یعنی اون حجم زیاد از کامنت ها و نقد ها رو به هوش مصنوعی بدید و اجازه بدید که از این محتوا، سلیقه های مختلف رو شناسایی کنه و یک سری نمودار تحلیلی رو ارائه بده.

حالا فرض کنید که هوش مصنوعی، شروع کنه به نوشتن یک ناول که مطابق با سلیقه ی این مخاطباست و برای نوشتن داستانش هم، شروع کنه به مرور و بررسی تمام ناول هایی که تا الان و از طریق وب ناول منتشر شده. این هوش مصنوعی با توجه به چیزایی که یاد گرفته، می تونه حتی جزئی‌ترین الگوهایی که می تونه اغلب مخاطبا رو فراری بده رو بشناسه و از داخل داستانش حذف کنه.

پتانسیل یک هوش مصنوعی برای آگاهانه انتخاب کردن، اصلا قابل مقایسه با یک انسان نیست. ما به طور معمول، پارامتر های خیلی کمی رو می تونیم در نظر بگیریم و بقیه ی اعمالمون، به صورت ناخودآگاه و بسته به عوامل مختلف، دارای ضریبی از اشتباه هستن.

ولی توجه به پتانسیل ها و نحوه ی کار هوش مصنوعی، می تونه به ما کمک کنه تا به خودآگاهی بیشتری در مورد نحوه ی اندیشیدن و قضاوتمون برسیم. ممکنه یک داستان، به شدت برامون جالب و خوندنی بشه اما وقتی که قصد داریم علت تاثیر پذیریمون رو توضیح بدیم، لزوما حرف زیادی برای گفتن نداشته باشیم. یعنی بخش زیادی از نحوه ی قضاوت و تاثیرپذیری ذهنمون، هنوز در قلمرو ناخودآگاه قرار داره. این یه جورایی شبیه به احساساتی هست که بعد از گذر از یک اتفاق، و در حین مرور دوباره و دوباره ی اون اتفاق خاص، به ذهنمون میاد و آگاهی ما رو در مورد تجربه ای که داشتیم، گسترش میده.

اما نکته ی مهم تر در مورد پتانسیل های هوش مصنوعی اینه که این ابزار میتونه ما رو بیش از پیش، متوجه عناصر داستان و ماهیتش کنه. داستان چیه؟ ما در جریان داستان نویسی، چه اهدافی رو میتونیم دنبال کنیم؟ در این زمینه، چه انتخاب هایی پیش روی ما هست که معمولا بهشون توجهی نمیکنیم؟

هوش مصنوعی پتانسیل اینو داره که خیلی بیشتر از ما، نسبت به انتخاب ها و احتمالات مختلفی که در یک موقعیت خاص، پیش رومون هست، آگاهی کسب کنه.

در واقع، شاید بشه گفت که یکی از مهم ترین عوامل گسترش حوزه ی آگاهی و توانایی فرد برای ایجاد تجارب متنوع تر و غنی تر، کسب درک بیشتر نسبت به ساز و کار ذهن و فلسفه ای هست که به کمکش، این ساز و کارها رو مورد قضاوت قرار میده.

ادبیات داستانی، بازگو کننده ی طیف زیادی از تجارب و ادراکات ما در مورد ذهن و دنیایی که درونش زندگی میکنیم هست و از این بابت، یک ابزار بسیار هیجان انگیز و چالش برانگیز تلقی میشه. فکر میکنم درک آینده ی هوش مصنوعی و تاثیرش بر ادبیات داستانی، تا حد زیادی منوط به اینه که بتونیم درک بیشتری نسبت به داستان و فلسفه ی پرداختن بهش پیدا کنیم. این موضوعیه که فکر میکنم برای پیدا کردن جواب سوالاتم لازمه به سراغشون برم یعنی «عناصر داستان».

.

.

.