NovelEast

خانه

ورود

ثبت‌نام

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

بررسی ناول آپ بازیگر فیلم‌های ماوراطبیعی تا چپتر ۱۴۸

نویسنده: Laura30
|
انتشار: 2 ماه قبل

آپ بازیگر فیلم های ماورا طبیعی، داستان فردیه که برای تحقق آرزوی خودش وارد یک آپ فیلم ترسناک میشه. این فیلم ها نمایش زنده ای هستن که بازیگرا برای پیروزی و درخشش لازمه روی جون خودشون ق+مار کنن. در نهایت می تونن به وسیله ی حد خاصی از امتیاز، به آرزویی که هیچ انسان زمینی ای قادر به برآورده کردنش نیست دست پیدا کنن.

هشدار: این بررسی میتونه محتوای داستان رو تا چپتر ۱۴۸ لو بده.

چیزی که در مورد نوشتن این مطلب راغبم کرد، گفت و گویی بود که در چپتر های جدید داستان اتفاق افتاد. شیه چی با یه روح ملاقات کرد و صحبت رفت سمت اینکه بیننده های واقعی این فیلما کیا هستن.

شیه چی حدس درستی زد و گفت که ارواح. استدلالش هم این بود که اولا پول رایج انسانا در این بازی مورد استفاده قرار نمیگیره و از اعتباراتی استفاده میشه تا آرزوهای خاصی رو محقق کنن. طبیعتا یک انسان عادی قادر نیست همچین آرزوهایی رو برآورده کنه. در نتیجه این بازی از دنیای متافیزیکی مدیریت میشه و میشه انتظار داشت که بیننده هاش هم موجودات فیزیکی نیستن.

این حرف شیه چی چیزای زیادی رو در مورد طبیعت ارواحی که درون این داستان وجود دارن افشا میکنه، با این وجود میشه دید که همچین موضوعی در مورد ارواحی که در بقیه ی داستان های فانتزی وجود دارن هم صدق میکنه. چیزی که ارواح، برای لذت بردن از زندگی بهش نیاز دارن خیلی متفاوت با ما انسان هاست. ظاهرا اونها به تجربه ی ذهنی خودشون خیلی بیشتر از یک انسان با کالبد فیزیکی اهمیت میدن.

یک انسان فیزیکی دغدغه و مشغله های زیادی داره. اون باید نگران سلامت فیزیکیش باشه، برای شکمش غذا تهیه کنه، درگیر امنیتش هست و زندگی جمعیش درگیر مشکلات زیادیه. همچنین یک انسان فیزیکی عمر کمتری داره و میشه درک کرد که افراد درون این بازی هم دغدغه ی زیادی برای حفظ بقای خودشون دارن در حالی که زندگی و مرگشون برای ارواحی که یکبار مرگو تجربه کردن چیزی شبیه به یک شوخیه. چون این مرحله ای هست که برای اونا دیگه تموم شده و همچنین میدونن اگر کسی به این مرحله برسه قرار نیست نابود بشه، صرفا کیفیت زندگیش عوض میشه. چرا باید برای چیزی دل بسوزونن که خودشون ازش تهی هستن؟

ما به عنوان افرادی که یک زندگی فیزیکی داریم، سخته که بتونیم روحای درون این داستان رو درک کنیم. اگر اونا نمی تونن مثل ما از زندگی استفاده کنن پس حقیقتا دنبال چی هستن و چه چیزایی براشون مهمه؟ چی میشه اگر بخوایم مثل روحای توی این داستان زندگی کنیم؟ یکی از مزیتای داستانای فانتزی اینه که به ما اجازه میدن با کیفیتای متفاوتی به زندگی نگاه کنیم.

فکر میکنم روحایی که توی این داستان هستن چیزی شبیه به همون مردم طبقه ی متوسطی هستن که به این آپ ها اومدن. این روحا لزوما اخلاقیات خاصی ندارن و صرفا میخوان سرگرم بشن. آدما براشون بازیچه هستن و از بین افرادی که ترس و رنج های واقعی رو تحمل میکنن طرفدار پیدا میکنن. آپ و اونچه که مدیریتش میکنه هم صرفا علاقه داره که این روحا رو سرگرم کنه و اعتباراتی که دارنو ازشون بگیره.

این روحا در عوض دیدن هر فیلم مقداری اعتبار پرداخت میکنن که همون پول رایج خودشون هست. میشه اینطور فرض کرد که این اعتبارات، تصویری از همون انرژی مفید ذهنیه چون در نهایت همین اعتبارات هستن که امکان تحقق آرزوهای عجیب و غریبی که از عهده ی انسان ساخته نیست رو فراهم میکنن.

هرچند این روح ها لزوما به اخلاقیات خاصی پایبند نیستن ولی نمیشه انکار کرد که قادرن زندگی آدما رو از سطح بالاتری ببینن. اونها حتی در مورد آرزوی بازیکنا کنجکاوی میکنن و عشق و احساسات رمانتیک یا نفرت و کینه براشون جالبه. اونها به دنبال تجربه‌ان، تجربه های واقعی و پر قدرتی که ماهیت ذهنی و انتزاعی دارن. طبیعیه که نسبت به اونچه که جزو دغدغه های روزمره شون نیست واکنش خاصی نشون ندن.

اما چیزی که انسان های زنده رو از این روحا متمایز میکنه و باعث میشه که فیلماشون برای روحا جالب باشه دقیقا همینه. یعنی اینکه محدودیت ها و چالشای یک زندگی فیزیکی باعث میشه که آدما با چالش های بیشتری برای تحقق ایده آل هاشون مواجه باشن.

انسان ها تحت تاثیر گرسنگی، ترس از مرگ، ناامیدی از ادامه پیدا کردن زندگی و حس ناامنی فیزیکی ممکنه احساسات بسیار شدیدی رو بروز بدن، احساساتی که علت شکل گیریشون در زندگی یک روح، کاملا غیر ممکنه.

روحا میتونن تله پورت کنن و هر وقت که دوست دارن از جایی به جای دیگه برن، دیگه چیز بخصوصی جونشون رو تهدید نمیکنه مگر اینکه از عمد با کسی درگیر بشن، اونها می تونن از خطر فرار کنن و نیازی نیست که اجاره خونه پرداخت کنن.

به نظر شما عشق و نفرت در دنیای ارواح، واقعی تره یا انسان هایی که زندگی فیزیکی پر چالشی دارن؟ عشقی که در زندگی یک بشر زمینی وجود داره می تونه واقعی تر باشه از این بابت که اینجا جای کمتری برای عشق ورزیدن وجود داره و دست زدن به همچین انتخابی نیاز به تلاش و شجاعت و قدرت ذهنی بیشتری داره. انتظار اینکه یک بشر زمینی بتونه عشق ورزیدن رو تجربه کنه و برای رسیدن به فردی که دوستش داره با مشکلات، مبارزه کنه خیلی کمتر از یه روحه که دغدغه های کمتری داره.

نمیشه گفت که زندگی یک روح واقعی نیست اما انسان بودن، تجربه ی نزدیک تری به رنج کشیدن رو ایجاد میکنه. درک اینکه یک موجود، چقدر احساساتش واقعی هست، گاها دشواره. شاید به خاطر همینه که توی داستانای ماوراطبیعی، اغلب، این ارواح هستن که از سر بی حوصلگی و ناامیدی به زندگی آدما نزدیک میشن یا تلاش میکنن اونا رو بازی بدن. احساسات در دنیای اونا اهمیت داره اما لزوما چندان به چالش کشیده نمیشه.

روحا اغلب منزوی هستن و نیازی به یک زندگی جمعی ندارن، حداقل نه به اندازه ی انسان ها. اونا در تنگنای تجربه ی بسیاری از موقعیت ها و چالشا نیستن، اما توقعات ذهنی اونا میتونه شبیه یک انسان باشه در نتیجه تمایل دارن که بتونن به نحوی با موجوداتی که چالش ها و احساسات واقعی تری دارن ارتباط بگیرن.

زندگی آدما زندگی پرچالشی هست و وضعیتی که باهاش رو به رو هستن اونا رو ناگزیر میکنه که یه زندگی جمعی داشته باشن. وقتی آدما در کنار هم قرار میگیرن، جالب ترین و پیچیده ترین داستان هاشون ساخته میشه. وقتی در این مورد فکر میکنم و خودمو جای روحای توی این داستان قرار میدم، فکر میکنم که دنبال کردن زندگی و چالشای انسانا میتونه برام جالب تر از هر چیزی باشه.