
هفتخان نویسندگی_ بخش دوم
هفتخان نویسندگی، مصیبت شرمندگی قسمت دوم
در بخش اول مقالهی هفتخان نویسندگی در مورد احساس شرمندگی صحبت کردیم. سوال ها، ترس ها و مانعای ذهنی مثل هیولاهایی هستن که به ذهن ما هجوم میارن و سعی میکنن تا ما رو از ادامه ی مسیر منصرف کنن. در ادامه کمی بیشتر در مورد احساس شرمندگی صحبت میکنیم. این احساسو ممکنه خودتون به لحاظ ذهنی تولید کنید یا به خاطر حرفا و بازخوردای دیگران دریافتش کرده باشید.
آیا شرمندگی میتونه تاثیر مثبتی هم داشته باشه؟
شرمندگی جزو اون احساساتی هست که ما عموما باهاش احساس راحتی نداریم و بسیاری از اوقات سعی داریم اونو سرکوب یا نابود کنیم. به نظر میرسه که شرمندگی، مثل بقیهی احساساتی که تجربه میکنیم، یک واکنش ذهنی نسبت به موقعیتهای مختلفه و میتونه بسته به تصمیمی که در مقابلش اتخاذ میکنیم، حتی به نفع ما کار کنه.
به طور مثال، یکی از مواردی که حتی نویسندههای حرفهای هم تجربه میکنن اینه که بعد مدتی از نوشتههای قدیمی خودشون راضی نیستن. ممکنه با دیدن نوشتههای قدیمی، ترکیبی از احساسات منجمله احساس شرمندگی رو تجربه کنن. چیزی که در این لحظه مهمه اینه که شما اجازه میدید احساس شرمندگی از شما چه موجودی بسازه.
آیا به خاطر این احساس، از نوشتن متنفر میشید و تصمیم میگیرید که دیگه اثری رو منتشر نکنید؟ این واکنش می تونه به این معنی باشه که شما احساس شرمندگی رو به خوبی مدیریت نکردید و اجازه دادید که مثل یک مار، از اعماق روح شما بیرون بیاد و ذهن خلاق شما رو نیش بزنه.
شما میتونید از احساس شرمندگی، برای رشد شخصی خودتون و تلاش برای مطالعهی بیشتر استفاده کنید. کسب تجربه، اغلب به خودی خود باعث دریافت اطلاعات بیشتر از دنیای اطراف و افزایش قدرت آنالیز میشه و میتونه کمک کنه که داستان غنی و جذابتری رو خلق کنید.
یه چشمانداز رو پیش روی خودتون ترسیم کنید
هدف مادی شما از نوشتن میتونه صرفا کسب درآمد یا شهرت باشه که البته این هدفا بد نیستن و در صورتی که به روش مناسبی برای رسیدن بهشون تلاش کنید میتونن تجارب بسیار خوبی رو به دنبال داشته باشن.
اما نوشتن یک داستان بلند با تکیه بر انگیزههایی مثل ثروت و شهرت کافی نیست. این روزا روشای خیلی سادهتری برای رسیدن به این ایدهآلها وجود داره. اگه به اندازهی کافی بیپروا باشید و اهمیتی به وجههی اجتماعی خودتون ندید، میتونید با درست کردن یه حساب اینستاگرام و اشتراک گذاشتن ویدیو و عکس از دیوونه بازیهای خودتون به شهرت زیادی برسید و از این شهرت، حسابی هم درآمد داشته باشید.
اما شما میتونید برای خودتون یک سری اهداف ذهنی تعیین کنید. مثلا در واقعیت فردی خجالتی و همیشه شرمنده هستید؟ خب در داستانتون یک شخصیت رو طراحی کنید که همچین احساساتی رو داره و وادارش کنید که با چالشهای خودش رو به رو بشه.
محیط داستان، خیلی شبیه به یک محیط شبیهسازی شده است که به شما کمک میکنه به لحاظ ذهنی و روانی تغییر کنید یا حداقل به شناخت بهتری نسبت به احساسات درونی خودتون برسید.
در بخشهای بعدی این مقاله به بررسی مانعای فکری دیگه و احساسات بدی که ممکنه به عنوان یه نویسنده تجربه کنید مشغول میشیم. امیدواریم که این محتوا بتونه برای شما مفید باشه.