NovelEast

خانه

ورود

ثبت‌نام

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

تفاوت داستان و رمان

نویسنده: Laura30
|
انتشار: 2 ماه قبل

تفاوت داستان و رمان

این مطلب، یک بازنویسی از مطالب پراکنده ایه که در مورد ویژگی های خاص داستان و رمان و تفاوت هاشون خوندم و هیچ کدوم از جمله هایی که گفته میشه یه فکت قطعی نیست.

وقتی که اسم داستان میاد، بیشتر ممکنه یاد داستان های کوتاهی بیوفتیم که سکانس های زیادی ندارن و توی یه زمان کوتاه، میتونیم کامل بخونیمش و جمع بندی کنیم و بعضا حتی از اول هم، میشه آخر داستان رو حدس زد؛ چون پیچش داستانی خاصی وجود نداره.

در واقع این یکی از تفاوت های داستان و رمان هم به حساب میاد. رمان میتونه از پیچیدگی زیادی برخوردار باشه و دست نویسنده برای ایجاد شخصیت‌ها و اتمسفرهای مختلف، بازه. نویسنده میتونه خطوط داستانی اصلی و فرعی مختلفی ایجاد کنه و به تدریج، این خطوط داستانی رو تکمیل کنه.

حجم داستان و رمان

بحث حجم، در ایجاد تمایز بین داستان و رمان، بیشتر یه موضوع سلیقه ای به حساب میاد اما به طور معمول، داستان ها میتونن حداکثر ۴۰ هزار کلمه داشته باشن. ۴۰ هزار کلمه یه چیزی حدود ۴۰ چپتر از ناولایی هست که توی ناولیست میخونیم. در ۴۰ هزار کلمه، نمیشه در آن واحد هم شخصیت های زیادی رو معرفی کرد و هم یک خط داستانی پیچیده رو تعریف کرد و هم فضاسازی خوبی انجام داد.

رمان ها می تونن حجم زیادی داشته باشن و بسیاری از لایت ناولا و وب ناولایی که این روزا می‌بینید، عملا یک رمان به حساب میان.

کاور چند تا رمان

 

کاور چند تا داستان

 

شروع، اوج و پایان

داستان ها یک شروع، اوج و پایان مشخص دارن و میشه این مراحل رو در حین مطالعه ی داستان، لمس و تفکیک کرد. اما در مورد رمان، ممکنه نویسنده بخواد از اوج داستان، شروع به قصه چینی کنه یا رمانش چند تا شروع مختلف داشته باشه. رمان رو میشه به یه داستان نویسی سیال تشبیه کرد که نویسنده، در جریانش دست بازی داره اما نوشتن و خوندن چنین اثر طولانی ای هم نیاز به صبر و حوصله و ریز بینی زیادی داره.

مشکلات پیچیدگی زیاد

رمان ها رو میشه به یه آش شله قلم کار تشبیه کرد که یک دنیای پیچیده و گسترده رو روایت میکنه. این میتونه باعث وقوع اشتباهات زیادی هم بشه. وقتی شما یه دنیای گسترده رو خلق میکنید، ممکنه روابط علت و معلولی مختلفی رو به طور اشتباه بیان کنید یا بعضی شخصیت ها رو در حالی توصیف کنید که ویژگی های ضد و نقیض زیادی رو به نمایش میذارن.

گاهی وقتا یه نویسنده، به تدریج یه شخصیت رو فراموش میکنه و در طول داستان، دیگه بهش نمیپردازه، در حالی که هنوز خط داستانی مربوط به اون شخصیت تموم نشده.

چنین اشتباهاتی در رمان نویسی، خیلی رایج هستن و حتی در رمان های محبوب و معروف هم میشه پیداشون کرد. با این وجود، رمان ها مزیت هایی دارن که هم نویسنده های زیادی راغب به نوشتن‌شون میشن و هم آدمای زیادی راغب به خوندن رمان ها میشن. شما ممکنه افرادی رو ببینید که هیچ حاضر نیستن یه اثر غیر داستانی رو بخونن اما بشینن و یه کله تا صبح، یه رمان رو تموم کنن و ازش لذت هم ببرن. این جذابیت می تونه از چی نشات بگیره؟ در ادامه این جذابیت ها یا مزیت‌ها رو مرور می‌کنیم.

مزیت های رمان

رمان ها زمان زیادی رو به خودشون اختصاص میدن، زمان زیادی برای مطالعه و زمان خیلی بیشتری برای نوشته شدن. یک متن هزار کلمه ای یا در واقع یک چپتر، ممکنه توی ده دقیقه یا کمتر خونده بشه؛ در حالی که نوشتنش حدود ۴۰ دقیقه زمان ببره. وقتی شما برای یک فضا یا اتمسفر، وقت قابل توجهی رو بذارید، حالت ذهنی شما می تونه تغییر کنه و عملا، اون اتمسفر رو به لحاظ ذهنی، میتونید زندگی کنید. به طور مثال، وقتی توی فضای یه فیلم یا آهنگ غرق میشید و ساعت ها بهش توجه میکنید، ممکنه حتی خوابشو ببینید یا در حین انجام کارای روزمره هم حس کنید که به لحاظ ذهنی، توی دنیای دیگه ای حضور دارید.

این تغییر اتمسفر ذهنی حتی میتونه روی وضعیت فیزیکی هم تاثیر بذاره. وقتی یک محتوای داستانی هیجان انگیز یا لذت بخش یا ترسناک رو دنبال میکنید، ممکنه تغییراتی در ضربان قلب یا سطح ترشح هورمون های شما به وجود بیاد. مثلا یه داستان عاشقانه میخونی و در حالی که فردا همه درگیر استرس امتحان هستن، هنوز احساس میکنی که توی یه داستان عاشقانه هستی و لذت داشتن یه جفت خوب، توی ذهنته. در کنار این لذت، استرس امتحان، ممکنه اونقدرا هم مهم نباشه.

رمان ها شانس زیادی دارن که ذهن شما رو به شدت درگیر خودشون کنن چون برای خوندن یک رمان، شما خیلی بیشتر از زمانی که صرفا یه فیلم می‌بینید یا موسیقی خاصی رو گوش میدید، از خودتون مایه میذارید و کار فکری انجام میدید.

خلق یک رمان، کار سختیه اما به ما این شانسو میده که احساسات متنوع و پیچیده ای رو به مخاطب خودمون عرضه کنیم. مخاطب هم بسته به نوع حساسیت و ریزنگریش ممکنه تمام یا بخشی از احساساتی که سعی در انتقالش داشتیم رو ادراک کنه یا حتی چیزایی رو درک کنه که ما به صورت ناخودآگاه به رمان خودمون تزریق کردیم.

جمع بندی

رمان‌ها مخلوقات پیچیده‌تری هستن که در عین حال، قادرن ناگفته‌های زیادی در مورد تجربه‌ای که از زندگی داریم رو آشکار کنن. تجاربی آنچنان پیچیده که در حالت عادی، ممکنه هیچ وقت بهشون فکر نکنیم و خودآگاه ما، کشش فکر کردن به همچین مسائل پیچیده‌ایو نداشته باشه.

رمان ها میتونن کمک کنن که سطح ادراکمون از روابط انسانی و روان، با سرعت بیشتری افزایش پیدا کنه. رمان از جمله قالب‌های نوشتاری هست که در حوزه‌ی روانکاوی هم مورد توجه قرار گرفته و در ترکیب با یک محتوای تحلیلی، مورد استفاده‌ی افراد متفکر قرار گرفته. از جمله‌ی این آثار میشه به “هذیان و رویا در گرادیوای ینسن”، اثر فروید اشاره کرد که بخش داستانی، اثر خوده فروید نیست اما فروید از این ناول استفاده کرده تا برخی از مفاهیم روانکاوی رو شرح بده.