
نقد و بررسی محتوای ناول زندگی در زندان برای یک زن شرور ساده است
نقد و بررسی محتوای ناول زندگی در زندان برای یک زن شرور ساده است
وقتی برای اولین بار نگاهی به توضیحات و کامنتای این ناول انداختم، با خودم فکر کردم که احتمالا قراره یه فضای دبیرستانی رو توصیف کنه که به جای مدرسه، توی یه سیاهچال شکل گرفته.
همچنین احتمال دادم که داستان به دور از چالشهای جدی و در نظر گرفتن مشکلات تراژیک شکل گرفتن و صرفا سعی شده تا بار کمدی و فانتزی داستان تامین بشه. اما زمانی که شروع به مطالعهی ناول کردم متوجه شدم که نویسنده یک فضای کاملا متفاوت با تصوراتمو ترسیم کرده و صرفا سعی نکرده که به هر قیمتی یک داستان کمدی بنویسه.
خلاصهی ناول
دختر یک کنت به خاطر زبون درازی به پسر پادشاه به سیاهچال میوفته اما ترجیح میده که به جای عذرخواهی، از این فرصت برای لذت بردن از زندگی بهره ببره. زندگی اشرافی بر خلاف ظاهر پر زرق و برقش اصلا ساده نیست و در صورتی که محیط سیاهچال کمی بهبود پیدا کنه میشه یه روزمرهی خیلی لذت بخش رو داشت. اما پسر پادشاه دست بردار نیست و دختر کنت هم بدش نمیاد که کمی فضا رو متشنج کنه و به این طریق از پرنس انتقام بگیره.
خندیدن به بیچارگی
بسیاری از موقعیتهایی که توی ناول زندگی در زندان توصیف شده، موقعیتهایی آشنا و معمولی هستن که ممکنه توی خیلی از داستانای اشرافی و درباری دیده باشید. این موقعیتها معمولا به صورت تراژیک و سرد توصیف شدن، با اینحال در داستان زن شرور میبینیم که نویسنده همهی این تراژدی ها رو به سخره گرفته.
شاهزاده خانوم لزوما از خوده سناریوی به سیاهچال رفتن خوشحال نیست بلکه از فرصت ها و امکاناتی که پیش روشه تا این اتفاق رو سرگرم کننده جلوه بده لذت میبره. چیزایی که زن شرور لازمه در موردشون تصمیم بگیره تا بتونه تجربهی خوبی در سیاهچال قصر داشته باشه کم نیستن. آدمها بی رحمن و ممکنه آسیبهای مختلفی بهش بزنن، همچنین اونقدر هم خوش شانس نیست که بتونه از حمایت افرادی که دوستش دارن برای مراقبت از خودش استفاده کنه.
همهی فرصتها و موقعیتهای به درد بخوری که پیش روی زن شرور قرار داره منطقی نیستن ولی نویسنده همهی کارتای شانس رو در دستان پرنسس شرور قرار نداده و اونم به نوبهی خودش لازمه برای دوام و بقای خودش مبارزه کنه.
تبدیل زندگی کسل کننده به روتین سرگرم کننده
داستان زن شرور از جهاتی یک دهن کجی به زندگی اشرافی و دلنوازی هست که در بسیاری از داستانها راجبش صحبت شده. این زندگی به رغم مزیتهای زیادی که داره نمیتونه ذهن زن شرور رو سیر کنه و بهش فرصت نمیده تا با هنر و خلاقیت خودش در مورد آهنگ زندگی روزمرهاش تصمیم گیری کنه. اون از برخی جهات شبیه ماست.
دیگران به ما میگن که الان باید درس بخونی، الان باید بتونی یه زندگی رو اداره کنی، الان وقت ازدواجته، باید تولید مثل کنی... توجه به این ایده آلا اجازه نمیده که چندان از ذهن خودمون استفاده کنیم و انتخابهای پرشماری که پیش رومون قرار داره رو بررسی کنیم. زن شرور به این انتخابها فکر میکنه و در تلاشه تا ازشون نهایت استفاده رو ببره.
زن شرور اونقدرا هم شرور نیست
شخصیت اول این داستان یک کاراکتر سیاه و منفی یا حتی چندان خاکستری هم به حساب نمیاد. میشه اونو فردی بسیار باهوش و خوشقلب در نظر گرفت که قادره از زندگی لذت ببره بدون اینکه بردگی دیگرانو کنه یا اجازه بده که بازیچه بشه. همچنین خدمتکارا و بسیاری از اطرافیانش ازش راضی هستن و دوستش دارن. معمولا هم اون افرادی ازش شاکی هستن که زن شرور اجازه نداده قلدربازی در بیارن و به بازی بگیرنش.