NovelEast

خانه

ورود

ثبت‌نام

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

نقد ناول تولد شمشیر شیطانی تا چپتر ۴۶۰

نویسنده: Laura30
|
انتشار: 2 ماه قبل

هشدار: این نقد میتونه تا چپتر ۴۶۰ تولد شمشیر شیطانی رو لو بده.

نوآ بالاخره تونست بعد از مدتی با تصمیمات و افکار خودش یک نقطه عطف رو ایجاد کنه و در نظرم این فصل از زندگی نوآ که درست بعد از رسیدن به جواب یک سوال مهم شروع شده، جای زیادی برای نقد و بررسی داره.

نوآ همیشه با این سوال رو به رو بود که چرا تناسخ پیدا کرد و در جریان تولد دوباره اش خاطرات گذشته پاک نشدن و تونست یک مزیت روحی داشته باشه و سریعتر از اطرافیانش رشد کنه؟

خب بالاخره در چپتر ۴۵۶ به این سوال جواب داده شد. نیروهایی که خودشون رو مدیر تولد موجودات معرفی کردن به نوآ گفتن که علت تقدیرش چی بوده و چه انتخاب هایی پیش روی خودش داشته. این نیرو ها به شکل آشکاری نسبت به عملکرد و انتخاب‌های نوآ انتقاد داشتن و سعی کردن با تصاویری که بهش نشون میدن و استدلال هایی که انجام میدن، نوعی احساس حسرت، پشیمونی و گناه رو در درون نوآ ایجاد کنن.

عملکرد و حرفای این نیروهای برتر اونقدرا هم با قدرتاشون سازگاری نداشت و میشه این موضوعو لمس کرد که حرفای اونا هم خودخواهانه و بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های دنیای جدید نوآ بوده.

مثلا اینو در نظر نگرفتن که خب این دنیای جدید کاملا طبقاتیه و تو فقط باید خوشبختی رو به ارث ببری و اگر کسی توی یک موقعیت بد متولد بشه و بخواد که به عنوان یک انسان اخلاق مدار و خوب زندگی کنه، به شدت زجر میکشه و مشکلات زیادی رو باید تحمل کنه.

این نیروهای مبتکر و مثلا سطح بالا، به نوآ میگن که تو میتونستی ثروت خونوادگیتو به ارث ببری و مشاور بشی ولی رفتی دنبال قدرت و تهذیب و با این کارت مادرتو به کشتن دادی و یه عمره که در حال کشت و کشتار و فرار کردنی.

اتفاقا اگر توی این شرایط کسی تحسین برانگیز باشه خوده نوآ هست که برخلاف مردم جامعه ی اطرافش که کاملا سلطه پذیر و برده ی شرایط هستن و حتی تهذیبگرای سطح بالاشون هم عمدتا به سیستم ها و کشورا و بالادستی هاشون باج میدن، سعی کرد که مستقل باشه و روی پای خودش وایسه و تقدیر خودشو رقم بزنه.

دلخوش کردن به برگه های شانسی که این نیروهای برتر ازش حرف میزنن بیشتر به این معنیه که خودتو به احمق بودن بزن و در نظر نگیر که دنیای اطرافت و جامعه ای که درونش زندگی میکنی چجوره بلکه بشین و با پول باباییت حال کن و خدا رو شکر کن که همچین شانس خوبی داشتی. اگرم مثلا یه روز این شانس خوب از بین رفت و یه سری دشمن قدرتمند اومدن و قصرتون رو خراب کردن باهاش کنار بیا چون شانسه و نمیشه کاریش کرد.

این نیروها به وضوح فقط ادعای اینو دارن که نسبت به خوبی و بدی حساس هستن و در این دنیا خوبی رو میخوان. وجه مثبت زندگی نوآ اصلا در این نیست که ثروت خوبی از پدرش به ارث ببره، همونطور که در مورد اطرافیانش هم اینطور نیست. وجه مثبت زندگی نوآ و اطرافیانش در اینه که چقدر نسبت به سرنوشت و استقلال خودشون ارزش قائل باشن.

در نهایت هم حرفای این قدرت های برتر نه تنها تاثیر مثبتی روی ذهن نوآ نذاشت بلکه به نحوی ترغیبش هم کرد که سریعتر به سراغ قدرت های جدید بره تا بتونه اقتدار بیشتری به دست بیاره هر چند برای این منظور به سراغ به سراغ آزمایشای انسانی رفت و با زندگی یه عده موجود که فقط در ظاهر تهذیبگرای رتبه ی سه هستن اما مشخصا فقط افکار یه برده رو دارن بازی کنه.

هدفم از این نقد این نبود که عملکرد نوآ رو کاملا خوب جلوه بدم و تحسینش کنم بلکه خواستم انتقادی داشته باشم نسبت به تصویر خوب و بد که در این داستان مطرح شده. در واقع نوآ نه اونقدرا که این قدرتای برتر نقدش کردن موجود شروری بود و نه آنچنان که خودش فکر میکنه حق به جانب هست. نوآ سودای آزادی و استقلال رو داره و در این زمینه هم تلاش های زیادی انجام داده اما اشتباهات خودشو هم داشته که حالا باید ببینیم این تصمیمات جدید قراره چه تاثیری روی زندگیش بذاره.