نقد و بررسی محتوای ناول بازیگر آپ فیلمهای ماوراء طبیعی، قسمت چهارم
نقد و بررسی محتوای ناول بازیگر آپ فیلمهای ماوراء طبیعی، قسمت چهارم
هشدار: این نقد میتونه محتوای داستانو اسپویل کنه.
زمانی که تازه ناول بازیگر آپ فیلمهای ماوراء طبیعی رو شروع کرده بودم، در مقابل وجه ترسناک این ناول مقاومت داشتم. یعنی در نظرم نه داستان ترسناکی بود و نه اونو اینقدر خوششانس میدیدم که بتونه یه فضای ترسناک رو خلق کنه.
رفتهرفته احساس کردم که این تم تونست افزایش پیدا کنه. با ورود به فیلمهای سطح بالاتر، موقعیتهای دلهره آور و توصیفات فریکی در حال افزایشه. این موضوع مربوط به چپترای ۱۲۰ به بعد میشه.
ترس لزوما با وحشتزدگی افراد حاضر در داستان به وجود نمیاد
یکی از مواردی که حین خوندن این ناول تونست توجهمو به خودش جلب کنه این بود که لزوما زمانی که شخصیتها دچار ترس میشدن نمیترسیدم. گاهی اوقات، خوده واکنشهای غیر منتظره و بعضا خونسرد بازیگرا، بیشتر میتونست احساس ترس رو ایجاد کنه.
شیهچی نسبت به احساس ترس، از مصونیت زیادی برخورداره. زمانی که فیلم حملهی شبح به لویین در بیمارستان مورد بازبینی قرار میگیره، شیهچی هیچ واکنش خاصی از خودش نشون نمیده.
شبح دختر بچه در موقعیت غیر منتظرهای ظاهر میشه و یه چهرهی شرور و مریض از یه فرد خردسال رو نشون میده. همزمان هم در مورد قتل یک نفر اقدام میکنه. بعد شیهچی با خونسردی به تحلیل فیلم دوربین مدار بسته مشغول میشه و سعی میکنه که لبخونی انجام بده.
در اینجا، فرآیند ساخت ترس به این صورته که کاراکتر، از جایی که انتظارش رو نداره با پدیدهای مواجه میشه که قصد داره بهش آسیب بزنه و شانس فرار زیادی هم از دستش نداره. ترس در اینجا، حس امنیت و بقا رو هدف قرار داده.
عدم همدلی و افزایش ترس
هرچه توی یک محیط یا فیلم، میزان همدلی بازیگرها کاهش پیدا میکنه و بعضا دشمنیها شدیدتر و جدیتر میشه، سوژههای وحشتزا با تاثیر بیشتری هم میتونن ظاهر بشن. به طور مثال، فیلم روحی در لباس قرمز در نظرم چیز چندان وحشت آوری نداشت. شیهچی در این فیلم یک دوست صمیمی نابینا داشت که بسیار خوشقلب بود و چنانچه کمکی هم ازش بر میاومد انجام میداد.
این همدلی، به نحوی یک عزای جمعی رو تبدیل به موضوعی مهیج میکنه. شیهچی به شخصه آدمی نیست که با تنهایی مشکل خاصی داشته باشه ولی برای من به عنوان یک خواننده، عدم دریافت احساس همدلی از فضای داستان یک چراغ قرمز در مورد دریافت احساس ناامنیه.
در این مورد همچنین میتونیم به فیلم خانه ۱۵۵۲ اشاره کنیم. در اینجا تعداد دوستان و متحدین شیهچی بیشتر هم شد و با هم مدام گفت و گو و همکاری داشتن. هرچند توی این فیلم، دشمنای مختلف و قدرتمندی هم وجود داشت اما انرژی همدلی و دوستی خیلی بیشتر بود و به شخصه زیاد نتونستم احساس ترس رو تجربه کنم.
اما سطح همدلی در فیلم بیمارستان به شکل واضحی کاهش پیدا کرد. اتمسفر داستان در شب و یک محیط سرد که یک قدم تا مرگ فاصله داره و پر از انسانهای آسیب دیده و مریضه اتفاق میوفته. کینه و دشمنی بین بازیگرها هم در این فیلم زیاده. در اینجا سادهترین اتفاقات هم تونستن کمابیش تجربهی ترس رو در درونم ایجاد کنن.