
هفتخان نویسندگی-بخش اول
هفتخان نویسندگی، بخش اول: مصیبت شرمندگی
مجموعه مقالات هفت خان نویسندگی قصد داره یکسری از چالشهای نویسندگی رو مورد بررسی قرار بده. این چالشها بیشتر متوجه اون مانعها و نگرانیهایی هست که ذهن نویسنده رو پیش از نوشتن، درگیر میکنن و در صورت تداوم پیدا کردن میتونن حتی باعث بشن که از نوشتن منصرف بشید و قلم رو بر ندارید.
گاهی اوقات، طرح کلی داستان در ذهن شما مشخصه و کاملا میدونید که میخواید چیکار کنید، اما این فقط یه قسمت از ماجرای دور و دراز نویسندگیه. وقتی یک ایده رو انتخاب میکنید، لازمه زمان و انرژی زیادی رو صرف کنید تا این ایده روی کاغذ بیاد و بتونید ثمرهی کار رو به شکل ملموسی مشاهده کنید. هر چه جامعهی مخاطبینی که داستان خودتون رو باهاشون در اشتراک میذارید وسیعتر باشن، این چالشهای روانی بیشتر میشن و میتونن باعث حساسیت بیشتر شما در مورد سوالات و نگرانیهایی بشن که در لحظه به ذهن خطور میکنن.
فکر میکنم یکی از مهمترین احساساتی که نویسندهها قبل از نوشتن یک ناول یا اثر داستانی تجربه میکنن احساس شرمندگیه. این احساس میتونه در ادامه و در حین انتشار یا بعد از انتشار کامل اثر هم به دلایل مختلف ایجاد بشه و برای نویسنده یک سلسله فشارهای روانی رو ایجاد کنه. هر چه جوابهایی که برای این سوالات داشته باشید قویتر باشن، انگیزهی شما برای نوشتن میتونه افزایش پیدا کنه و سفر ذهنی خودتون رو به خاطر فشارهای روانی بیهوده کنار نمیذارید.
احساس شرمندگی در زندگی یک نویسنده، میتونه به خاطر ترس از قضاوت شدن ایجاد بشه. به طور مثال، خیلی از نویسندهها دوست ندارن که حداقل، افرادی که در واقعیت و از نزدیک اونا رو میشناسن، اثر داستانی شون رو بخونن. فکر میکنید این ترس یا احساس شرمندگی از کجا میاد؟
وقتی که داستانی رو مینویسیم، تکههایی از روح خودمون رو ثبت میکنیم. هرچند این افکار، در قالب یک داستان کاملا سمبلیک و فانتزی باشن اما چنانچه با نویسندهها از نزدیک معاشرت و صحبت داشته باشید و داستاناشون رو خونده باشید، متوجه میشید که رفتار شخصیتهای درون داستان و بخصوص شخصیت اصلی، تا حد زیادی از الگوهای رفتاری و فکری نویسنده نشات گرفته و انگار که نویسنده اومده و یه تیکه از روح خودش رو در جریان داستان نویسی، ثبت و منتشر کرده.
اگر کسی شما رو از نزدیک بشناسه و نسبت به افکار و رفتار و احساسات شما یه پیش زمینهی جزئی داشته باشه، به راحتی حین خوندن داستان شما متوجه میشه که شما در حال بروز دادن درونیات خودتون، منجمله ترسها و آرزوهاتون هستید. این موضوع حساسیت برانگیزه، چون داستان به مراتب میتونه توصیف شفاف و وسیعتری از احساساتی داشته باشه که اطرافیان شما، حتی ممکنه از بروز سطحی این احساسات هم سابقا سواستفادههایی کرده باشن. برای اینکه به این نوع از احساس ترس و شرمندگی دچار نشید، راههای مختلفی وجود داره.
انتشار اینترنتی اثر داستانی، این اجازه رو میده که از اسم مستعار استفاده کنید و هویت خودتون رو مخفی نگه دارید. افرادی که داستان شما رو مطالعه میکنن، نمیتونن متوجه بشن که شما کی هستید و در واقعیت چطور زندگی میکنید و بسیاری از اونها، از خوندن افکار و احساسات شما لذت میبرن.
رقابت و شرمندگی: واقعا متاسفم که بهترین نیستم
یکی از مسائلی که میتونه به تجربهی احساس شرمندگی دامن بزنه، مقایسهی اثر داستانی با نمونههای حرفهای و پرطرفدار هست. شما به راحتی میتونید افرادی رو پیدا کنید که به نویسندگی، به چشم یک مسابقه نگاه میکنن و قصد دارن که برتری بیشتری نسبت به افراد دیگه پیدا کنن. با این حال، این موضوع به خودی خود نمیتونه حتی جزو ده هدف اول نویسندگی در نظر گرفته بشه. رقابت کردن با دیگران، یعنی اینکه شما حتما باید از دیگران بهتر و پرطرفدارتر باشید تا بتونید احساس ضعف و شرمندگی خودتون رو مهار کنید. این یکی از سمیترین ایدهها برای رفع احساس شرمندگی هست و میتونه در طولانی مدت، شخصیت شما رو به شدت متحول کنه.
در صورتی که در این رقابت پیروز بشید، شما احتمالا کم کم، تبدیل به فردی میشید که فقط ایده آلهای مخاطبین خودش رو برآورده میکنه و انعطافپذیری کمتری برای رفتن به سمت ایدههای جدید نشون میده.
بسیاری از افراد هم، درون این رقابت دچار احساس فرسودگی میشن و به این نتیجه میرسن که نمیتونن توی این رقابت، به کوچکترین موفقیتی دست پیدا کنن. راه حل میتونه این باشه که به رقابت با دیگران، حتی به عنوان ده انگیزهی اول انگیزهی نویسندگی هم نگاه نکنید.
شما میتونید رقابت با خودتون رو در اولویت قرار بدید. یعنی امروز سعی کنید چیزی رو بنویسید که نسبت به نوشتههای پیشین تون جذابتر و پختهتر باشه.