باز: تکامل آنلاین
قسمت: 136
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 136 – فقط یک جفت دیگ دیگر
چند ثانیه گذشت و غسل تعمید شن یو نیز به پایان رسید. او بیرون آمد، بدنش کاملاً از بالا به پایین سرخ شده بود.
او همچنین یک درخشش سالم داشت که او را حتی زیباتر می کرد.
بعد از دوش گرفتن سریع در خود اتاق تمرین، دو دختر دوباره لباس پوشیدند و بیرون رفتند تا جلوی لیام بایستند.
اما برخلاف او، تفاوت چندانی در ظاهر آنها وجود نداشت، زیرا آنها دومین معجون پاک کننده ای را که او از مربی دریافت کرده بود، نگرفته بودند.
بدون آن، این بهترین تقویتی بود که لیام می توانست به هر دوی آنها در این زمان بدهد.
بعداً، هنگامی که او مهارت کیمیاگری اش را بیشتر کرد، میتوانست به هر سه آنها نتیجه بهتری بدهد و به آنها اجازه دهد تقریباً با ساختاری تقریباً کامل دوباره متولد شوند.
«داداش من آماده ام.» می می زمزمه کرد. او در زرهی که لیام به او داده بود بی قراری میکرد.
لیام بی صدا سری تکان داد و بعد نگاهش به زن کنار خواهرش افتاد. بدن بی نقصش به لباسی که پوشیده بود چسبیده بود.
شن یو به طرز ناخوشایندی به او لبخند زد و لیام نیز در پاسخ به او لبخندی زد. او هنوز مطمئن نبود که با آن دختر باید چکار کند.
او فقط در آخرین لحظه او را به همراه خواهرش در یک موقعیت قرار داده بود.
او در زمانی که خواهرش بیشتر از همیشه به کمک نیاز داشت به او خیانت نکرده بود، بنابراین او در ازای اینکارش برای شن یو کاری انجام داده بود. لیام اعتمادش را به او داده بود.
شن یو ممکن است نداند که لیام برایش چه می کند، اما لیام، مطمئنا داشت به او کمک میکرد.
اگر شن یو نبود، همه چیز می توانست یک شبه تغییر کند. پس لیام با او بی انصافی نکرد.
در حال حاضر، او تصمیم گرفت او را با خواهرش همراه کند و هر کاری را که قصد داشت برای خواهرش انجام دهد، برای شن یو نیز انجام دهد.
«بریم؟» از او پرسید و شن یو با لبخندی خجالتی سرش را تکان داد.
«بعدش کجا میریم برادر؟»...
کتابهای تصادفی
