قسمت 430 : مجرمین

«چه احساسی داری؟»

ارول از روث پرسید، او همیشه درک فوق العاده دقیقی از معنای نهفته نفس واقع شده در هوا داشت.

این درک به او توانایی پیش بینی برخی از خطرات و حتی درک بخشی از ماهیت آنها را داد و همچنین او در روش همسویی بسیار با استعداد بود.

«احساس می کنم که دیواری در اطراف مجمعالجزایر بلند شده. دریا خطرناکه، جزایر همون هستن، فکر می کنم استاد، قدرت ما رو زیادی دست بالا گرفته...»

روث در حالی که وقتی به افق خیره شده بود مردمکان چشمش کوچک می شدند، و به مجمعالجزایر مرجانی نگاه می کرد، این حرف ها را زد.

تادئوس به او و ارول دستور داده بود تا نیروهای کمکی را که برای کمک به شاخه آکادمی در مجمعالجزایر فرستاده شده بود رهبری کنند، اما آنها بسیار ضعیف تر از باقی افراد گروه خود بودند.

ارول و روث تهذیبگران ساده رتبه ۲ بودند و فقط ارول به پایه جامد رسیده بود، روث به دلیل تمرکزش بر مطالعه روش همسویی هنوز در پایه مایع بود.

«ما پنجاه تهذیب کننده رتبه ۳ داریم که مجبور به پیروی از دستورات ما هستن، واقعا فکر می کنی که نمی تونیم با این نیرو ارتباط رو به قاره برگردونیم؟»

ارول به سخنان روث شک داشت، او میدانست که نبردی که در مجمعالجزایر اتفاق میافتد بالاتر از سطح آنها بود، اما تادئوس ارتش کوچکی از تهذیبگران را که در اوج رتبه های انسانی بودند فرستاده بود تا آنها را همراهی کنند.

همچنین، مأموریت آنها فقط مستلزم بازپس گیری یک جزیره و بازیابی ایستگاههای تله پورت بود، ارول احساس کرد که قدرت آنها برای این کار بسیار بیشتر از اندازه کافی است.

باید گفت که اوضاع سیاسی مجمعالجزایر برای مردم این قاره روشن نبود، بیشتر آنها معتقد بودند که سازمانهای قانونی همان طور که هایو می خواهد، مسئول هستند.

«همف، ما پنجاه جنایتکار داریم که به دلیل بندهای استاد مجبور شدن از دستورات ما پیروی کنن، به محض اینکه نبرد سخت بشه، فرار می کنن...»

روت خُرخرُ کرد و به ارول پاسخ داد.

پنجاه تهذیب کنندهای که نیروی خود را ایجاد کردند، جنایتکارانی بودند که توسط شاخه تادئوس از خانواده سلطنتی به سرباز تبدیل شده بودند، درست...