تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1091
قسمت 1091 1091. بیرحم
نوآ هر وقت فرصت میکرد بدن نایت را بهبود میبخشید. پتروداکتیل حتی حاضر بود خود را فدا کند تا او را مجبور به ساختن چیز جدیدی کند.
نایت در سه قرن گذشته بیقرار بود. در ابتدا، در سراسر مناطق نزدیک برج پرواز کرده بود و هر موجود قویای را که پیدا میکرد شکار میکرد. با این حال، به زودی از مبارزه با موجودات رتبه 5 خسته شده بود، و این باعث شد تمرکز خود را به جای دیگری منتقل کند.
پتروداکتیل احساس میکرد که به نوآ وابسته است، بنابراین در ابتدا هرگز از مناطق آموزشی او دور نشد. زمانی که نوآ با هفتمین کتیبه کسیر تمرین میکرد، پتروداکتیل سعی کرد با موجودات قدرتمند زیر عمارت شیطان تعقیبگر مبارزه کند، اما نوآ هر بار آن را متوقف کرد.
نایت نیز در نهایت از انجام این کار صرف نظر کرده بود و تنها به دنبال حریفی جدید بود.
پتروداکتیل به جانوران رتبه ۶ به چشم تحقیر مینگریست، اما از آنجایی که نوآ به آنها نیاز داشت هرگز با آنها نجنگید. تشکلهای موجود در حوزه اتحاد از نظر فنی در کنار آن بودند، بنابراین مجبور شد از آنها نیز دست بکشد.
فقدان حریفان شایسته آن را در موقعیتی مشابه با نوآ قرار داد که ارتباط آنها را بار دیگر بهبود بخشید. با این حال، پتروداکتیل مجبور به تهذیب نبود، بنابراین سالها وقت آزاد داشت که نمیدانست چگونه پر کند.
چشمانش در نقطهای به آسمان دوخته شده بود. آن محیط لاجوردی دارای یک توپ آتش بود که میتوانست سرزمینهای فانی را روشن کند. انسانها آن را "خورشید" نامیدند، اما این تنها یکی دیگر از حریفان درخشان پتروداکتیل بود.
نوآ مجبور شد مدیتیشن خود را یک بار قطع کند زیرا احساس میکرد ارتباط با نایت ضعیف شده است. هوشیاری او به دنیای مادی بازگشته بود تا متوجه شود که همراه جدیدش در تلاش برای رسیدن به خورشید است.
نیازی به گفتن نیست که این تلاش تقریبا نایت را به کشتن داد. با این حال، این امر نوآ را مجبور کرد تا این واقعیت را بپذیرد که او نمیتوانست در حین تمرین نایت را به حال خودش ترک کند.
او نمیتوانست بگذارد که به چالش کشیدن خورشید باعث شود یک جانور الهی را از دست بدهد. آخرین اقدام آن حتی ارتباط آن با نوآ را به چالش کشید و او را از پیامدهای سر رفتن حوصلهی این موجود آگاه کرد.
نوآ با دادن یک کار تقریبا غیرممکن به نایت این مشکل را حل کرد.
پتروداکتیل تیغه-شب برای تولید مثل نیاز به محیطی ایزوله و کاملاً آلوده به تاریکی خود داشتند. گونه آنها نیازی به شریک نداشت. قوانینی که آنها ای...
کتابهای تصادفی



