فصل 1198 - 1198. آیتم

هرج و مرج در سواحل غربی و مناطق داخلی گسترش یافت زیرا افراد قدرتمند توانایی‌های خود را برای مبارزه با ساختارهای دفاعی آشکار کرده بودند.

هاله‌ای طلایی ساحل را پوشانده بود و سعی داشت حکاکی‌ها را تعمیر کند، اما ویرانی ایجاد شده در نبردهای متعدد وضعیت آن‌ها را بدتر کرد.

برخی از مبارزات، امواج شوکی را به وجود آورد که حتی در مناطق مجاور گسترش یافت و ساختارهای سطح آن‌ها را از بین برد. مادرسالارها برای پاکسازی بخش مرکزی خط ساحلی کافی بودند.

این موضوع در مورد سایر افراد قدرتمند صدق نمی‌کرد، اما بسیاری از آن‌ها با وجود اینکه مجبور به مقابله با دیگر ساختار‌های دفاعی بودند، توانستند با حکاکی‌های مناطق خود سر و کله بزنند.

با این وجود، نور طلایی موفق شد در مناطقی حکاکی‌ها را بازسازی کند. در ضلع جنوبی ساحل غربی، دنیل و سایر تهذیب‌گران حضور داشتند که سرشان بیش از حد با مخالفان جدیدشان گرم شده بود و نمی‌توانستند حساب تشکیلات زیر پاهایشان را برسند.

سرعت حقیقی، ارشد لورا، فیث، دنیل و اسکالی مجبور شدند خط ساحلی را نادیده بگیرند و طولی نکشید که هاله طلایی حکاکی‌های برخی از آن مناطق را اصلاح کرد. در نهایت نیزه‌ها شکل گرفتند و دوباره شروع به پرواز به سمت متجاوزان کردند.

در آن لحظه میدان جنگ آشفته‌تر از قبل شد. شاهزاده سوم و شاهزاده خانم دوم نیزه‌ها به گونه‌ای کنترل می‌کردند تا روی نیروهایی که در برابر سازه‌ها مبارزه می‌کردند، متمرکز شوند.

افراد سلطنتی حریفان دردسرساز را نادیده گرفتند تا روی کسانی تمرکز کنند که از آن حملات بیشترین آسیب را متحمل می‌شدند. فیث و سرعت حقیقی توانایی‌های آزاردهنده‌ای داشتند که باعث می‌شد به راحتی نیزه‌ها را دفع کنند، بنابراین ساختارها روی سه فرد قدرتمند دیگر متمرکز شدند.

ارشد لورا در برابر منجنیق‌ها اذیت می‌شد، اما توانسته بود به حمله آن‌ها عادت کند. او همچنین تقریبا موفق شده بود که بین حملاتش به چندتا از آن‌ها ضربه بزند.

با این حال، ورود نیزه‌های طلایی مجبورش کرد تا چندین مانور فرار را پشت سر هم انجام دهد، تا اینکه از محدوده ساختارها گریخت. ارشد نمی‌توانست با هر دو دفاع سر و کله بزند و فعلا فقط می‌توانست میدان نبرد را ترک کند.

اسکالی در داخل مجموعه‌ای از شاخه‌ها گیر افتاده بود که سعی داشتند به بدنش برخورد کنند و همه راه‌های فرار را مسدود کنند. امواج ذهنی‌اش قادر به دفع بیشتر حملات بود، اما مجبور بود برای جاخالی دادن از برخی از آن‌ها به طلسم‌های حرکتی تکیه کند.

امواج ذهنی‌اش متراکم بود و موفق...