فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

یک گابلین

قسمت: 1

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
من تا همین دیشب که خوابیدم دانیل بودم نیمگم زندگی مرفعی داشتم اما حداقل زندگی آرومی داشتم میرفتم دانشگاه بعد میومدم خونه فیلم می‌دیدم و غذا می‌خوردم و آخر هفته هم با رفقا می‌رفتیم بیرون گاهی گیم نت و گاهی کافه و خوب هیچ رابطه عاشقانه ای هم نداشتم خوب حالا که بهتر نگاه میکنم اصلا هم زندگی خوبی نداشتم برعکس خیلی هم خسته کننده و بدرد نخور بود اما هر چی بود فکر کنم تموم شد دیگه راه برگشتی ندارم آخه الان من وسط ناکجا آبادم و تازه بخش بامزه اش اینجاست که من یه گابلین شدم بیخیال اما من تو زندگی قبلی یه تاریک و دنیا  بودم و الان هم شدم ضعیف ترین موجود توی همه داستان ها فکر کنم سرنوشت من نابودیه البته این جوری فکر میکردم تا قبل از اینکه یه صفحه شبیه بازی ها تو کلم ظاهر بشه اما فکر نکنین از این سخنگو هاش نه فقط اومد تو سرم و یک مشت جمله روش نوشته بود مثلاً ننوشته بود من مهارتی به اسم تقلید شکارچی دارم و شرایط عملش اینجوری هست که وقتی یه موجود رو میکشم به شکل اتفاقی یکی از ویژگی ها یا قابلیت های اون رو میتونم تقلید کنم و چیز دیگه ای هم که توش بود همون چیزهای همیشگی مثل توی بازی ها و کتاب ها بود مثل لولم یک هیچ بود و چند تا آمار مثل سلامتی ، استقامت ، قدرت ، مانا ، سرعت و بالاترین سطح برکت ***ی تاریکی شاید اولش که این رو بشنوین فکر کنین وای عجب محارت خفنی اما نه من از این شانس ها ندارم چون ویژگی بالاترین سطح برکت ***ی تاریکی باعث میشه آماری که از شکار موجودات میگیرم تا حد قابل توجهی میاد پایین چون سیستم ارتقای این دنیا تحت کنترل ***ی نور هست و اون من رو بخاطر داشتن بالاترین سطح برکت پروردگار تاریکی نفرین کرده هی چی بگم واقعا اصلا مثل آغاز بقیه افراد توی انیمه ها و مانگا ها نیست ولی من شخص تطابق پذیری هستم راستی اینجوری که این صفحه کاربری میگه اسم من روآ هست و الان من یعنی گابلین روآ توسط تعدادی گابلین دیگر که دارن با موجوداتی شبیه سگ میجنگن محاصره شدم فکر کنم این دیگه نهایت خوش شانسی من رو می‌رسونه ولی با نگاه به اون سگا بالای سرشون اسم و لولشون معلوم میشه 
🔥
گونه: رنکای سرخ 
پایداری : سطح پایین 
🔥
من که چیزی از این پایداری سطح پایین نمی فهمم اما یک چیز رو شک ندارم ما بد جور در خطریم چون ویژگی های گابلین های کناریم اینجوریه 
🔥
گونه : گابلین ابتدایی
پایداری : سطح بسیار پایین 
🔥
من شک ندارم که باید فرار کنم اما نمیشه پس چیکار کنم خوب اگر من یک شخصیت اصلی داستان بودم الان باید بی فکر به این هیولا ها حمله کنم اما نه من فقط یه جون دارم برای همین باید دنبال راهی باشم که زنده بمونم همین که در تلاش بودم فرار کنم پایم به چیزی خورد وقتی نگاه کردم یک خنجر با تیغه ای زنگ زده بود خوب شاید این نشونه ای برای اینکه که باید بجنگم اما دلیل نمیشه ترسم ریخته باشه آخه دشمن لولش خیلی بالا تر از منه پس داشتن یک خنجر زنگ زده سرایت را خیلی تغییر نمیده هی باید یه فکری بکنم بیخیال بیا تا جون داریم بجنگیم به هر حال بهتر از یک جا ایستادن و لحظه شماری کردن برای مردن هست برای همین محکم خنجر را در دست راستم گرفتم و به سمت نزدیک ترین رنگها دویدم داشت یک گابلین رو که زمین زده بود رو تیکه تیکه می کرد برای همین متوجه من نشد پس من با خنجرم از پشت به گردن او ضربه زدم و خون او ناگهان به بیرون پاشید این صحنه برای من که تو زندگی قبلی ام فقط یک آدم ادی بودم که حتی کوچک ترین خونی که میدید تمام بدن اش به لرزه می افتاد باید صحنه ی خیلی ترسناکی می بود اما به شکل عجیبی حس پیروزی میکردم نه ترس این که خون گرم رنکا روی صورتم پاشید به شکل عجیبی برایم یک پدیده عادی بود شاید حتی کمی احساس لذت و هیجان هم داشتم درسته می‌دانستم این یک بازی نیست بلکه یک حقیقت تلخ و خشن هست اما نمی‌توانستم احساس بدی را در خودم حس کنم پس بدون معطلی سراغ رنکای بعدی رفتم و گردن او را بدون ذره ای تردید بریدم شاید باید قبول کنم دنیل شاید دیگه درون من به خواب ابدی رفته من الان گابلین روآ هستم یک هیولا وقتی دومین رنکا را کشتم ناگهان صفحه درون سرم شروع به چشمک زدن کرد و چیزی که درون آن نمایان شد اولین محارت تقلیدی من بود ( غریزه ی شکارچی )
🔥
(غریزه شکارچی )
شما میتوانید تمام موجودات زنده ای که در شعاع ده متری خود را حس کنید
 🔥
این مهارت قابل ارتقا است ⭐
🔥
خوب راستش رو بخوام بگم مهارت خوبیه چون الان میفهمم که کی یک نفر نزدیک من میشود ولی الان نیاز نیست بفهمم آخه هر کی دورم هست میخواد من رو بکشه پس بعداً درباره محارت جدیدم فکر میکنم الان فقط باید بکشم تا کشته نشم بعد دوباره مشغول شکار رنکا ها کردم به شکل عجیبی هرچی که می گذشت حمله های من دقیق تر میشد اما لولم به خاطر نفرین هنوز بالا نرفته بود دیگه کم کم داشتم خسته میشدم دشمن خیلی از ما بیشتر بودن من واقعا دیگه نمی‌کشم دارم کم میارم هرچی‌ میکشم بازم میان من و بقیه گابلین ها داریم عقب رانده میشیم یعنی سرنوشت من مرگه نمیتونم قبول کنم اما راهی هم جز قبول کردنش ندارم من به معجزه اعتقاد ندارم اما الان فقط معجزه می‌تونه نجاتم بده . ناگهان صدایی تو گوشم پیچید که میگفتم از جوانا دفاع کنید از جوانان قبله دفاع کنین دشمن رو نابود کنید وقتی به طرف صدا نگاه کردم گابلین ورزیده ای را دیدم که شمشیر کوتاهی به دست داشت و به نظر رهبر گروهی بود که به کمک ما آماده بود پس ویژگی های او را نگاه کردم اینجوری بود 
🔥
گونه:گابلین مبارز 
پایداری : سطح متوسط 
🔥
اون نگاهی به من کرد و گفت کارت خوب بود الان دیگه این را به من بسپار . صدای خیلی آرامش بخشی داشت نمی‌دونم با اینکه او را نمی‌شناختم اما احساس آرامش و امنیت کردم فکر کنم نجات پیدا کردم .
گونه: گابلین ساده ( برگزیده‌ی تاریکی )
نام : روآ
لول: ۲
قدرت : ۲۰
دفاع : ۱۸
سلامت : ۳۰
مانا : ۰
مهارت ها:
(غریزه شکارچی )
(تقلید)

کتاب‌های تصادفی