سیستم خوناشامی من
قسمت: 93
چپتر 93 تیم نجات رسید
فعال بودن سایه به تنهایی و حرکت کردن نیازی به MC زیادی نداشت. فقط یک امتیاز MC در هر دقیقه مصرف میشد. به این معنا که اگر از هیچ مهارت دیگری استفاده نکند، میتواند حدود یک ساعت و نیم از سایه استفاده کند.
مهم نیست با سایه چه میکرد، تغییری در آن ایجاد نمیشد. با این حال، به نظر میرسید یک نقطه ضعف وجود دارد. وقتی از مهارت کنترل سایهاش استفاده میکرد، نمیتوانست شنل سایه را انتخاب کند یا حتی از بُعد سایهی خود استفاده کند.
سایهی زیر پاهایش دیگر آنجا نبود و تحت کنترل بود. اگر بُعد سایه را فعال میکرد، سایه بلافاصله دوباره روی پاهایش میاُفتاد.
اکنون هردو مقابل هم ایستاده و آماده نبردی دوستانه بودند. وردن این بار بجای نیزهها، چند توپ فلزی معلق در اطرافش داشت.
«مراقب باش کوئین، اگرچه ممکنه مثل نیزهها نباشن، ولی هنوز هم میتونن آسیب زیادی وارد کنن.»
«اشکال نداره وردن، بدنم میتونه تحملش کنه.»
وردن بدون استفاده از تمام قدرتش، توپ را با سرعت مناسبی روانۀ کوئین کرد، در آن لحظه کوئین سایه را از روی پاهایش برداشت تا نوعی دیوار شکل بگیرد. با برخورد آن دو به یکدیگر، به نظر میرسید سرعت توپ کم شده.
به آرامی شروع به فرو رفتن درون سایه کرد و بخشی از آن، از طرف دیگر دیده میشد. کوئین با دقت به توپ خیره شد و وقتی توپ تقریباً از دیوار سایه رد شد، شروع به شتاب گرفتن کرد.
«اوه، اوه!»
توپ از دیوارِ سایه خارج شد و درست به شکم کوئین کوبید و او را زمین انداخت.
کوئین در حالی که سعی میکرد به سختی نفس بکشد، فریاد زد: «آخ!»
وردن گفت: «خب، انتظار همچین چیزی نداشتم.»
کوئین ناله کنان گفت: «دوباره تلاش کن.»
وردن سپس دومین توپ ف...
کتابهای تصادفی

