جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 863
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۸۶۳: قضاوت خون سرخ در مقابل پرتو یخ
«به به اینجا رو نگاه! عجب سورپرایزی!»
صدایی سرد و متکبر از ورودی غار به گوش رسید؛ دشمنشان بالاخره وارد شد!
«هه هه... فکر اینکه اینجا گذرم به یه انسان بیفته، و تازه معلوم شه که کسی نیست جز همون احمق لاف زنی که چند روز پیش کیگدراگ رو مسخره میکرد، این واقعا سرحالم میآره! ها ها ها! خب، وقتی سرتو واسه کیگدراگ بردم تا ازش بهعنوان چاه مستراح استفاده کنه و حسابی از خجالتت در بیاد حالیت میشه!»
آن صدا... بای زهمین قبلا هم آن را شنیده بود، حتی قبل از اینکه سر و کله آن ژنرال شیاطین بیرون سیاهچال پیدا شود.
بای زهمین به آرامی سرش را بالا آورد، تنها به قدری که بتواند چهره طرف مقابلش را ببیند و موهایش همچنان بخشی از چشمان تیرهاش را بپوشاند؛ چشمانی که بهمحض تشخیص صورت دشمن، زیر شعله آبی عمیقی که در مقابلش میسوخت درخشیدند.
خودش بود! آن ژنرال شیطانی که تازه از راه رسیده بود و بیاجازه وارد غارشان شده بود، و طوری با تحقیر و بیرحمی به بای زهمین نگاه میکرد انگار که او موش کوچک و نحیفی باشد که منتظر قاضیاش برای محاکمه است، یک تکاملدهنده روح از نوع جادوگر بود. با این حال، بای زهمین هم او را کاملا شناخت؛ آروث!
آروث، نفر هشتم در میان ژنرالهای شیاطین تحت فرمان ارباب شیاطین بود، یکی از اصلیترین شیطانهایی که نقشی کلیدی در قتلعام گسترده و بیرویه قلمرو پادشاهی سیربان را داشت؛ همان قلمرویی که دیگر کاملا نابود شده بود.
آن ژنرال که خوی وحشیاش کاملا بالا زده بود، و انگار که در پوستش نمیگنجید که بای زهمین را گیر انداخته است با نیشخندی وحشتناک گفت: «میدونی، این سیاهچال خیلی وسیعه، ولی فکر اینکه با وجود این همه وسعت بازم من اولین ژنرال شیطانیم که به تو برمیخورم... میبینی کار سرنوشتو؟ خیلی جالبه! دنیا واقعا کوچیکه...» او همانطور حرف میزد و مانا درون بدنش شروع به جوشیدن کرد. «انگار که برخلاف زبونت خیلی شانس خوبی نداری... میدونی چرا؟ چون برخلاف بقیه ژنرالای شیطانی که عاشق دستدرازی به زنها آدمیزادی و سلاخی کردن مردهاشونن، من فقط از شکنجه کردنشون لذت میبرم! سرنوشت دردناکی در انتظارته پسرجون!»
بای زهمین در تمام مدت تهدیدهای آروث، از لابهلای موهای سیاهش به او زل زد و هیچ چیزی نگفت. البته با شنیدن آن حرفهای وحشتناک نه تنها نترسید، بلکه لبهایش آرام آرام خمیده شدند، و طولی نکشید که لبخندی ترسناک نیز به چهره خودش نشست؛ آنقدر ترسناک که میشد مدعی شد چیزی از مال دشمنش کم نداشت...
«همم، درسته...» بای زهمین زیر لب زمزمه کرد: «راست میگی... سرنوشت خیلی جالبه، البته هرچند که این کاری که میخوام باهات بکنم متاسفانه نمیتونه اون بچهها و نوزادای مظلومی که کشتین رو برگردونه، اما حداقل میتونه یه قصاص به نام و یاد اونا باشه...» و سپس آهسته از جایش بلند شد، و با آروث خونخوار چشم در چشم شد...
هفت ساعت بعد از نبرد با آروث، آسمان هنوز کاملا صاف نشده بود، که بای زهمین به سمت شمال حرکت کرد.
علیرغم دمای پایین و کشنده اطراف، بدن او بسیار گرم و راحت بود، چرا که آتش بیپایان آبی به نرمی و آرامی در روحش میسوخت و بای زهمین را از یخ زدن نجات میداد. علاوه بر این، ردای او نیز شامل مقدار زیادی از انرژی آتشمانند بود، طوریکه دمای اطراف حتی اگر دوبرابر از الانش هم سردتر بود باز هم بدن بای زهمین میتوانست دوام بیاورد، و در برابر آن سرما حفظ شود.
«هی، برادر کوچیکه زهمین! نظرت راجب حرفای دیشبم چیه؟ بهت گفتم قبل از اینکه از سیاهچال بیرون بری کلی مروارید صاعقهای گیرت خواهد اومد، و همینطور هم شد! دیدی که دروغ نگفتم، مگه نه؟»
بای زهمین انگشتانش را به آرامی روی حلقه ذخیرهسازیاش کشید، و لبخند سبکی ناخودآگاه گوشه لبانش نقش بست: «البته! حق با تو بود، دقیقا همونجوری که ازت انتظار میرفت ای ساکوبوس کوچولوی من!»
«جدا؟ هه! پس انگار از ارزش من باخبری، خوبه...»
«این چه حرفیه لیلیث؟ من همیشه به چشم یه فرد باارزش بهت نگاه کردم، چون واقعا هستی، تو واقعا برام ارزشمندی.»
«هه، آره جون خودت! خوب بلدی زبون بریزیا، میدونستی؟ واسه همین زبون چرب و نرمته که این همه دختر معصوم اسیر عشقت میشن!»
پیشبینی لیلیث کاملا درست از کار درآمد. پس از آنکه بای زهمین ژنرال شیطانی آروث را مثل آب خوردن کشته بود، چرا که آروث او را خیلی دستکم گرفته بود، و با وجود جادوگر بودنش زیادی بهش نزدیک شده بود و همین کارش آغاز سراشیبیاش بود و باعث مرگش شد! تعداد مرواریدهای صاعقه رتبه ۲ تحت مالکیت بای زهمین به بیش از ۱۲۰ هزار تا رسید! و تازه، اکنون مرواریدهای صاعقه رتبه ۳اش هم ۳۴ تا شده بودند!
علاوه بر این، آروث یکی از قویترین ژنرالهای شیاطین بود، یکی از ارکان اصلی نژاد شیطانها! برای همین، طبیعی بود که منابع دیگری هم در توشهاش داشته باشد، و همچنین گنجینههای کمیاب و ارزشمند، اما این دیگر مال گذشتههاست! اکنون تمام داراییهای آروث مرده...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


