آسمان ها را مهر خواهم کرد
قسمت: 57
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 57: آیا ارزشش را داشت؟
منگهائو کاملاً متضاد بود. او روی بادبزن ارزشمندی که به تازگی بهدست آورده بود ایستاد و با استفاده از قدرت معنوی تا آنجا که میتوانست برای فرار با سرعت بالا استفاده کند. میترسید که اگر حتی یک ذره کند باشد، مورد حمله و سرقت قرار گیرد.
منگهائو آهی کشید: «اول به آهنگ عجیب توهین کردم و بعد فرقه سرنوشت بنفش... اما این تقصیر من نیست، اونا منو مجبور به معامله کردن.»
در ذهنش بیگناه بود. در آن زمان او چارهای جز معامله با نیزه نداشت. با آههای مکرر، خود را به حرکت درآورد تا سریعتر برود و به رشته کوه سپر نزدیک و نزدیکتر میشد.
«باید جایی برای پنهان شدن برای مدتی پیدا کنم. اگر کسی به من برسه، در خطر بزرگی خواهم بود...»
منگهائو اخم کرد. قدرت بادبزن ارزشمند محو شد و او به زمین افتاد. فن را دور کرد و شروع به دویدن کرد.
«چه زمانی میتونم به پایه بنیاد برسم؟ بعدش میتونم واقعا پرواز کنم!»
دو روز گذشت و منگهائو اصلاً استراحت نکرد. او فقط به دویدن ادامه داد و به این فکر کرد که چگونه از زمانی که شانگوان شروع به تعقیب او در کوه داچینگ کرد اصلاً استراحت نکرده است. اما چارهای نداشت. فکر اینکه چه اتفاقی میافتد او را به وحشت میانداخت.
در همین حال، در اعماق زنجیره کوهستان سپر، بالای فلات کنار کوه گنج، وو دینگکیو یک تکه گو را بالا گرفت و لبخندی وسیع زد. پس از فکر کردن کمتر از یک ساعت، قطعه را به آرامی روی تخته گذاشت.
صورت آهنگ عجیب آهنی بود با یک خرخر سرد، تکه را به تخته کوبید.
«آهنگ عجیب و غریب، پایه تهذیب شما بسیار تصفیه شده است. نباید به خودت اجازه بدی که در چنین حالتی باشی.»
وو دینگکیو ریشش را نوازش کرد و خندید. او آرام به نظر میرسید مانند باد خنک.
«تهذیب گران نسل ما همیشه باید بتونن چی ما رو حل کنن و هم ذهنمون رو آروم کنن. حتی با وجود کوههایی که در اطراف ما فرو میریزند، ظاهرمون نباید تغییر کنه. اما به خودت نگاه کن! آیا واقعاً به خاطر برخی از افراد از نسل جوان اینقدر بدحال هستی؟»
آهنگ عجیب با لحن تندی گفت: «اگه توئم جای من بودی همین میشدی»
«قطعا نه! اگر من، وو، در این موقعیت بودم، فقط ستایش میکردم و مطمئناً عصبانی نمیشدم. در فرقه سرنوشت بنفش، ما خلق و خوی خودمون رو پرورش میدیم و اجازه نمیدیم چنین چیزی خشم ما رو برانگیزد. توهین نیست، آهنگ عجیب و غریب، اما در مورد این نوع تهذیب، شما واقعاً چیزی برای یادگیری از فرقه سرنوشت بنفش داری» وو دینگکیو خندید، مشخصا از خودش راضی بود.
«چطور؟»
او ادامه داد: «بعد از اینکه این بازی گو رو تمام کردیم، میتونی با من به فرقه سرنوشت بنفش بیای. من بهت اجازه میدم که کتابچه راهنمای تهذیب اخلاقی ما رو مطالعه کنی و بعدش متوجه میشی که چی به چیه و آروم کردن ذهن چیه.»
لبخند وو دینگکیو آنقدر گشاد بود که چین و چروک روی صورتش ظاهر شد.
آهنگ عجیب هول کرد، از پاسخ دادن امتناع کرد و به دوردست ها نگاه کرد. لبخند وو دینگکیو قویتر شد و او نیز به دوردستها نگاه کرد. به زودی، دو نفر را دیدند که در جنگل به سمت آنها میدوند. چیان شویهن و لوسونگ بودند. آنها یک نیزه آهنی را بین خود گرفته بودند. آنها توسط گروه کوچکی از دیگر شاگردان فرقه سرنوشت بنفش دنبال میشدند.
چیان شویهن و لوسونگ پا به فلات گذاشتند و هر دو همزمان صحبت کردن.
«سلام، ارشد وو. شاگرد وظیفه رو به انجام رسوند. من کالای با ارزش را ا...
کتابهای تصادفی

