فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 65

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 65 : نبرد در دریای شمالی

یک نیزه‌ی فلزی شاگردان فرقه‌ی سرنوشت بنفش را فریب داده بود.

آن نیزه‌ی نقره‌ای سون‌هوا و لیو دائویون را فریب داده، و باعث کشمکشی بین دو فرقه‌ی بزرگ شده بود.

اگر پدرِ چاقالو از این موضوع باخبر می‌شد قطعا چشمانش از تعجب از حدقه بیرون می‌زد. نیزه‌های آهنی، نقره‌ای و طلایی توسط صنعتگران او ساخته شده بودند.

اگر چاقالو شانس شنیدن آن خبر را داشت، قطعاً برایش فوق العاده سرگرم کننده بود.

منگ‌هائو حتی نمی‌دانست که نیزه‌ی نقره‌ای چقدر مفید خواهد بود. افراد فرقه‌ی جریان پیچ در پیچ و فرقه‌ی باد سرد از تعقیبش دست برداشته بودند، و حالا حتی اگر می‌خواستند تعقیبش کنند، نمی‌توانستند ردش را پیدا کنند.

با این حال، چهره‌ی او مانند قبل گرفته بود. او روی بادبزنی ارزشمند ایستاده بود و از هسته شیطانی پایین می‌آمد. دینگ‌شین با چهره‌ای بی‌احساس بر روی برگ غول پیکرش او را تعقیب می‌کرد. برای کشتن منگ‌هائو اگر لازم بود او را تا انتهای زمین هم دنبال می‌کرد.

اگر فقط تعقیبی ساده بود، منگ‌هائو می‌توانست با توجه به تعداد زیادی از هسته‌های شیطانی، در مسیرهای دایره‌ای از او سبقت بگیرد. اما او به شدت مجروح بود و همین کار را دشوار می‌کرد. هسته‌های شیطانی به سختی برای ادامه دادن او به مسیرش کافی بودند.

او می‌توانست درد جراحت را برای مدتی سرکوب کند، اما در نهایت به نقطه‌ای می‌رسید که تحملش را از دست می‌داد. اگر این اتفاق می‌افتاد، صدماتی که دیده بود حتی بدتر هم می‌شدند.

ناامید کننده‌تر این بود که گاه به گاه تیری از پشت به سمت او حرکت می‌کرد و او را مجبور می‌کرد تا از بادبزن ارزشمندش برای دفاع از خود استفاده کند. خطرناک‌ترین موقعیت زمانی بود که او سُر خورد و مجبور شد به زمین بیفتد و سپس بدود و سرعتش را کاهش دهد. خوشبختانه، زمین عمدتاً توسط جنگل پوشانده شده بود و زمانی که او در مسیرش به بالای کوه بعدی می‌رسید، می‌توانست دوباره به طرف بادبزن ارزشمندش بپرد.

البته، دینگ‌شین هم در ادامه دادن و پیروزی در این مبارزه ناتوان بود. درست مانند لیو دائویون، او نیز مجبور بود گه‌گاه به زمین بیفتد و منتظر یافتن زمینی مساعد باشد و دوباره سُر بخورد.

دینگ‌شین در حالی که چشمانش می‌درخشید با لبخند گفت: «نمی‌تونی دور بشی. اگه بدون دعوا تسلیم بشی می‌تونم تو رو به فرقه برگردونم و اجازه بدم که با تو کنار بیان.»

منگ‌هائو در حالی که به سرعت به جلو ادامه می‌داد گفت: «بین من و فرقه‌ی سرنوشت بنفش شرایط خاصی وجود داره. میدونی منظورم چیه همکار؟»

او با چشمانی خالی از هر گونه احساس و با خونسردی جواب داد: «نیازی ندارم که بدونم. اگه من تو رو به فرقه برگردونم، بزرگان فرقه قطعاً تو رو مجازات می‌کنن. فرقه‌ی سرنوشت بنفش یکی از فرقه‌های بزرگ منطقه‌‌ی جنوبیه. طبیعتا! اونا منطقی‌ان و می‌تونن درست و نادرست رو از هم تشخیص بدن.»

منگ‌هائو توضیح داد: «چیزی که اون روز اتفاق افتاد از کنترل من خارج بود. چیو شویی‌هن و لوسونگ منو مجبور کردن آیتم‌هامو بفروشم. من بهشون گفتم که این فقط یه نیزه‌ی معمولیه، ولی اونا هی اصرار کردن. حتی تهدیدم کردن! تو نمی‌تونی به‌خاطر این کار منو سرزنش کنی!» با رسیدن به بالای تپه‌ای نسبتاً بلند، او بادبزن ارزشمندش را بیرون کشید و یک بار دیگر شروع به سر خوردن کرد.

دینگ‌شین مثل همیشه با خونسردی گفت: «چطور ممکنه تو بی‌تقصیر باشی؟» او با سرعت زیادی به جلو ادامه داد.

- تو می‌تونستی همونجا نیزه رو بشکنی و گنج واقعی رو بیرون بکشی. بعدشم هیچ کدوم از این اتفاقا نمیفتاد.» او ضربه‌ای به کیف دارایی زد کمان چوبی سیاهی در دستانش ظاهر شد. او آن را عقب کشید و تیری به سمت منگ‌هائو رها کرد.

به محض اینکه منگ‌هائو از آیتمی جادویی برای دفاع از خودش استفاد...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی