باز: تکامل آنلاین
قسمت: 35
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۵ - ببرهای خمیده و اژدهایان پنهان قسمت ۲
«بچه ها شما احمقید.. اگه کسی داره چیزا رو به صورت عمده میخره، این یعنی میخواد اونا رو به قیمت بالاتری بفروشه و سود زیادی بدست بیاره.»
«بازار نوسان می کنه و قیمت بیشتر میشه. الان نیازی به فروش نیست، چون میتونید بعدا بفروشیدشون و حتی طلای بیشتری بدست بیارید.»
با شنیدن سخنان زیرکانه این پیشکسوت، برخی از بازیکنان بلافاصله فروش اجناس خود را متوقف کردند، اما همه به قضاوت او اعتماد نکردند.
«هه! اون پسر فقط حسودی میکنه و چرند میگه شاید بعداً پول بیشتری به دست آوردیم، اما الان داشتن مس و نقره خیلی بیشتر ارزشمند داره.》شخص دیگری فریاد زد و آنها بدون اینکه زیاد اهمیت دهند به فروش همه چیز ادامه دادند.
به هر حال، اینها هنوز آیتم های منطقه مبتدی بودند و ارزش آنها احتمالاً هرگز واقعاً آنقدر افزایش نمییابد.
کهنه سرباز فقط می توانست بی صدا این تازه کار ها را تماشا کند و بیخیالشان شود. او قصد نداشت وقت خود را برای مشاوره دادن به یک دسته گوسفند تلف کند.
وقتی از کنار آنها رد میشد، مرد جوانی را دید که سریعتر از بقیه دستش را حرکت میدهد و با درماندگی سرش را تکان میدهد. فکر کرد این روزها همه احمق هستند.
سرعتی که این مرد با پنل سیستم کار می کرد بسیار چشمگیر بود و در عین حال، او نیز مانند بقیه آنها احمقانه رفتار می کرد.
ناگفته نماند قیافهاش که به نظر میرسید یک درجه بالاتر از همه کسانی بود که جمع شده بودند.
تا حالا همه میدانستند که نمیتوان ظاهر را در بازی تغییر داد و بنابراین برت نمیتوانست جلوی حسادت جمع شدن حواسش به او را بگیرد.<...
کتابهای تصادفی

