باز: تکامل آنلاین
قسمت: 43
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۴۳ - پادشاه خرس قسمت ۱
برت پلک زد و به صحنه باورنکردنی روبرویش خیره شد. او واقعاً انتظار یک قتل عام را داشت، اما به نظر می رسید که این اتفاق در جهت اشتباهی رخ می دهد.
به جای اینکه بازیکنان زیادی یک نفر را شکار و تعقیب کنند، فرد تنها مشغول شکار و شکنجه گروه بزرگ بود. بعلاوه، گروه دیگر کاملاً تسلیم شده و همه مثل تیله پراکنده شدند.
برت عصبی آب دهانش را قورت داد. فقط شنیدن فریاد مردان به عنوان یک تماشاگر برای او بیش از حد واقعی بود.
در حالی که با ترس به تماشای هرج و مرج ادامه میداد، ناگهان چند مرد به سمت او دویدند.
هوم... نگاه برت عوض شد و خود به خود تصمیم گرفت.
«محدودیت زمین»
« محدودیت زمین»
بلافاصله زمینی که دو مرد پاهای خود را در آن قرار دادند مایع شد و پاهایشان در گل و لای باتلاقی گرفتار شد. قبل از اینکه بتوانند از این وضعیت خارج شوند، گل خیس، به سرعت دوباره جامد شد و هر دو را در جای خود محکم کرد.
«لعنتی! تو کی هستی؟»
«آه. لعنت لعنت لعنت. طلسم رو تمومش کن مرد. ما چیکارت کردیم؟ اصلا چرا اینجایی؟»
اما برت به خواهش آنها توجهی نکرد و دستش را برای لیام تکان داد. «رئیس، من دوتا اینجا دارم.»
در این لحظه، او میدانست که امکان ندارد لیام قبلا متوجه او نشده باشد. بنابراین بدون تردید، او را به راحتی صدا زد.
«هی! نه نه نه! اون ما رو فلج می کنه!»
«حرو&مزاده! تو کی هستی؟» آن دو مرد فریاد زدند.
لیام انتظار این را نداشت، بنابراین او سرگرم شد. «اوه بد نیست.» صدایش از دور بلند شد و لحظه بعد نزدیک برت ایستاده بود.
هر دو مشت او به طور همزمان به سمت جلو حرکت میکردند و داخل هر دو مرد را پیچاندند و در عرض چند ثانیه، آنها نیز با وضعیت خاصی که به آنه...
کتابهای تصادفی

