باز: تکامل آنلاین
قسمت: 75
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۷۵ - من اکنون آماده هستم
[خشم سرریز شدهی شما دفاع فیزیکی شما را ۵% افزایش داده است]
شینسو مات و مبهوت شد. چنین چیزی برای کلاس جنگجو وجود داشت؟
قبل از اینکه بفهمد از همان اول دلیل عصبانیتش را فراموش کرده با حیرت به افزایش آمار خیره شد!
لعنتی!
او برگشت و چکش را به سمت لیام گرفت و فریاد زد. «اها! قصد داری به مبارزه بپیوندی یا نه؟»
به خصوص با پسزمینهای که دو شبح با صدای بلند ناله میکردند، صدای او بسیار عصبانی و انتقامآمیز به نظر میرسید.
سایر اعضای تیم نیز به همان اندازه ناراضی بودند، بنابراین همه با موافق بوده و سرشان را تکان دادند.
فرد دیگر هنوز هیچ توجهی نکرده بود.
لیام فقط به طور معمولی دستش را بلند کرد و کف دستش را به او نشان داد و به او اشاره کرد که صبور باشد.
چشمان شینسو تکان خورد. او برگشت و ابتدا روی مبارزه متمرکز شد و سپر خود را به طرف دو شبح پرتاب کرد.
مبارزه از قبل شروع شده بود، بنابراین او باید قبل از شروع مبارزه دیگری با این، به اصطلاح متخصص، این مبارزه را تمام کند.
دیگران نیز قبل از اینکه تمام خشم خود را بر روی این دو شبح نشان دهند، نگاههای خیره مرگباری به آن مرد شلیک کردند.
و به زودی... آن دو دست از ناله کشیدند و در ذرات نور و چند سکه مسی پراکنده شدند.
[۲۰ امتیاز تجربه دریافت کردید]
[۲۰ امتیاز تجربه دریافت کردید]
شینسو خم شد و سکههای مسی را برداشت. قیافهای موقر داشت و با گامهای بلند به سمت لیام رفت.
«لیام، ما با یه گروه مهاجم جنگیدیم و تو بهمون نپیوستی. این کمی بیدقتی نیست؟ چی میشد اگه شبحهای بیشتری توی این مرحله وجود داشتن؟»
«اونوقت ما همون اول بدون ...
کتابهای تصادفی

