فصل 197 – برج پی وی پی

لیام بدون اتلاف وقت، درک را به داخل برج بلند کشاند. «می‌دونی این چیه؟»

«نه، قربان. هنوز وقت نکردم بررسیش کنم.»

«ها ها ها.» لیام خندید. «فقط لیام صدام کن. نیازی نیست رسمی باشی. و این برج پی وی پیه. به جای اینکه من همه چیز رو برات توضیح بدم، چرا ما فقط شیرجه نزنیم توش؟»

«اینجوری خودت می تونی بفهمی که این مکان چجور جاییه.»

«باشه آق-لیام.» درک سر تکان داد. برخلاف هیکل و ساختار پهن او، آن مرد به نظر می رسید که یک تیپ بسیار محجوب و ساکت است.

لیام تقریباً نمی توانست باور کند که این همان شخصی است که روزی تبدیل به خدای جنگ اژدها می شود.

وقتی به این موضوع فکر می کرد، شک کوچک دیگری در او جوانه می زد.

او جدول زمانی را تغییر داده بود و چیز مهمی را تحت تأثیر قرار داده بود، بنابراین آیا این شخص همچنان به میزان خود قبلی اش خود رشد می کرد؟

یا این بار، او به آن جنگجوی استثنایی تبدیل نمی شود و در عوض فقط یک سرباز معمولی باقی می ماند؟

عواقب واضحی برای هر یک از اقدامات او وجود داشت، بنابراین تعجب نخواهد کرد اگر این بار نیز به دلیل مداخله او همه چیز کاملاً تغییر کند.

«خب، حدس می‌زنم در این صورت اون بازم سربازی میشه که به من وفاداره. بنابراین مهم نیست.» لیام بی صدا زمزمه کرد.

او سهم خود را انجام داد تا او را به سمت خود بیاورد. بقیه در دست او نبود، پس فعلاً از آن می‌گذاشت.

با این حال، علیرغم صحبت هایش، نمی توانست امیدی به بهترین ها نداشته باشد. او می خواست آن ژنرال قوی، قدرتمند و هیبت انگیز را در کنار خود داشته باشد.

شرم آور است اگر آن شخص هرگز وجود نداشته باشد.

لیام بی صدا آهی کشید و در حالی که در این مورد فکر می کرد، نگاهی به اطراف انداخت.