باز: تکامل آنلاین
قسمت: 200
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 200 – دوباره توی دردسر افتادید؟
بعد از دو طبقه اول، درک همه چیز را زیر پا گذاشت و به گشت و گذار در بقیه صد طبقه یکی پس از دیگری ادامه داد.
لیام حتی مجبور نبود در یک نبرد شرکت کند.
لیام با دیدن اینکه همه چیز را تحت کنترل دارد و مدتی فرصت دارد تصمیم گرفت با خواهرش تماس بگیرد تا ببیند آن دو در چه کاری هستند. مدتی بود که از آنها خبری نداشت.
فکر کرد خوب نیست که این دو نفر را برای مدت طولانی به دست خودشان بسپارند. همیشه بهتر بود هر چند وقت یکبار چکشان کند.
علاوه بر این، پس از تماشای کشتار این همه تازه کار به دست خدای جنگ، او می خواست خواهرش و شن یو نیز در اینجا تمرین کنند.
لیام شخصاً زمانی را اینجا سپری نکرده بود. با این حال، پس از مشاهده موارد در اینجا، او فکر کرد که این مکان خیلی بدی برای یادگیری نیست.
با توجه به اینکه شن یو و می می به شدت فاقد تجربه رزمی بودند، این کار قطعا به آنها کمک خواهد کرد.
«بذار ببینم الان دارن چیکار میکنن.» لیام دستانش را دراز کرد و با آرامش رابط پیام را باز کرد.
آخرین باری که او بررسی کرد، آن دو در جایی بودند که نخبگان کمیاب را در غرب نابود می کردند.
چشمان لیام تمام پیامهای کوچک و بهروزرسانیها را بررسی میکرد و به نظر میرسید آخرین پیام یک ساعت قبل بود.
و در کمال تعجب، یک بار دیگر نام آنها در چت گروهی آنها خاکستری شد.
«هوم؟» بلافاصله با حالت هشدار از جا برخاست.
او نمیپذیرفت که حتی با وجود دو گولم، این دو به نوعی توانستهاند دوباره در دردسر شیرجه بزنند
اما با توجه به اتفاقی که دفعه قبل افتاد که نام آنها خاکستری شد، صبر نکرد و مستقیماً حلقه نفرین شده ای را که او را به خواهرش متصل می کرد فعال کرد.
بلافاصله لیام یک کشش را احساس کرد و جسم او از برج پی وی پی ناپدید شد و به مکانی تاریک و متروک رسید.
"چی؟ اینجا کجاست؟" او شوکه شد زیرا نه خواهرش را نزدیک خود دید و نه شن یو را. این اساساً با عملکرد حلقه های نفرین مخالف بود.
و در حالی که چشمانش به سرعت محیط اطراف را جستجو می کرد تا متوجه این وضعیت شود، به زودی دو حلقه شکسته را روی زمین دید.
چشمان لیام گشاد شد و قیافهای در چهرها...
کتابهای تصادفی
