باز: تکامل آنلاین
قسمت: 202
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 202 – زیباییهای خطرناک
ذهن لیام چرخید. زمان کم بود و او باید بهترین راه ممکن را برای عمل کردن پیدا میکرد. اما قبل از تصمیم گیری، ابتدا باید نگاهی به وضعیت داخل معبد بیاندازد.
چند فوت جلوتر از او سوراخ بزرگی در دیوار وجود داشت، بنابراین او به آن نقطه رفت و در حالی که آماده میشد در صورت وقوع اتفاق غیرمنتظرهای اقدام کند، به داخل آن نگاه کرد.
خوشبختانه در طرف مقابل هیچ نگهبانی وجود نداشت که حضور او را حس کند و او توانست نگاهی به داخل بیاندازد.
داخل معبد به همان اندازه شکسته به نظر میرسید و دیوارها با مشعلهای متعدد تزئین شده بودند.
در مرکز معبد، دایرهای از جادوگران تاریک وجود داشت که زیر لب چیزی میخواندند.
و این وسط بالاخره لیام چشمش به خواهرش و شن یو افتاد!
«اینجایید.» زمزمه کرد و همه چیز را با دقت مشاهده کرد.
آن دو را به سازهای مانند محراب بسته بودند و در کنار این محراب زنی فوقالعاده زیبا قرار داشت.
لیام هرگز کسی را به این اندازه زیبا در مقابل خود ندیده بود. انگار تک تک ویژگیهای او در حد کمال مانند یک مجسمه تراشیده شده بودند.
موهای مشکی بلندی داشت که مانند آبشار به سمت پایین ریخته شده بود، کمری باریک و انحناهای جذابی داشت که میتوانست هر مردی را مجذوب خود کند.
ویژگیهای صورت او نیز خارقالعاده بود، چشمانش قادر به برانگیختن احساسات پرشوری بود.
در مقایسه با او، شن یو، میا و الکس هیچ بودند. آنها مانند یک شمع کوچک در مقابل هاله پخته و فریبنده این شخص بودند.
وقتی نگاهش به او کشیده شد، لیام نتوانست جلوی خودش را بگیرد و به او نگاه کرد و تقریباً دلیل حضورش را فراموش کرد.
بخش خاصی از او نیز مثل سنگ سخت شده بود.
فقط زمانی که او چیزی را به زبانی که او نمیفهمید زمزمه کرد و مقداری خون روی صورتهای بیهوش خواهرش و شن ی...
کتابهای تصادفی

