فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 203

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 203 – آتش در مقابل آتش

هیسسس! شاهزاده خانم مارپیچ به او نزدیک‌تر شد.

«تعجب کردم که کی جرات کرده مروارید من رو تصاحب کنه و حتی ازش استفاده کنه! پس این تو بودی! کسی که به اندازه کافی احمق بود که ازم دزدی کنه!»

حدس می‌زنم اون همه چیز رو یادشه. لیام تمام تلاشش را کرد که آرام بماند.

آخرین باری که او این لامیا را دیده بود فقط در سطح 20 بود و اکنون به نوعی سطح 80 بود!

سطح او در واقع آنقدر بالا نبود، حتی نگهبانان سلطنتی در سطح 100 و بالاتر بودند، اما هنوز آنقدر بالا بود که او بتواند بدون عرق کردن، او را در هم بکوبد.

او کسی نبود که لیام بتواند به او فرمان دهد یا از او بهره ببرد.

در عین حال، او همچنین یک سلاح قدرتمند بود که لیام می‌توانست برای رهایی از این مخمصه فعلی استفاده کند.

بدون او، به احتمال زیاد وضعیت به شدت پیچیده خواهد شد و حتی شامل چند مرگ می‌شود، اما قدرت غیرمنتظره او می‌تواند کمک زیادی به لیام بکند.

-اگر بخواد، می‌تونه با به ضربه انگشتش به حساب کل گروه برسه. ولی حاضره بهم کمک کنه؟

مغز لیام چرخید تا به چیزی فکر کند و تصمیم گرفت مستقیماً از ناگا کمک نگیرد. او تصور می‌کرد که ناگا ممکن است برعکس عمل کند فقط به این دلیل که لیام از او درخواست کرده است.

انواع و اقسام ان پی سی‌ها در بازی وجود داشت و از طوری که او به لیام نگاه می‌کرد، هرکسی می‌توانست متوجه شود که از او متنفر است.

این یک موقعیت نامطمئن بود و او باید مهره‌های خود را با دقت حرکت می‌داد.

«لطفا، اعلیحضرت. من برای کشتن جادوگر شیطانی به کمکتون نیاز دارم. اون تمام دهکده من رو ویرون کرده و کل خانواده‌ام رو کشته.»

«خواهش می‌کنم، من بهتون التماس می‌کنم. لطفا بهم کمک کنید تا انتقام مرگشون رو بگیرم.» لیام با صداقت و غم در صدایش زمزمه کرد.

«من بار آخر به اعلیحضرت ظلم کردم، اما نادونی من رو ببخشید و بهم رحم کنید. لطفاً خشمتون نسبت به من رو سر همراهام خالی نکنید.»

«من حاضرم برای توبه کردن از کارهام هر کاری انجام بدم. لطفا انتقام دوست‌ها و خانواده‌ام رو بگیرید.»

او بسیار مراقب بود که به خواهرش یا شن یو اشاره نکند و با کمال میل به اشتباهات خود اعتراف کرد و تا آنجا که می‌توانست متواضع بود.

حتی اشکی هم وجود داشت که تهدید می‌کرد از چشمانش بیفتد. او شبیه کسی بود که پس از متحمل شدن یک فقدان وحشتناک غم انگیز، در دردی غیرقابل تحمل بود.

حتی بعد از گفتن حرفش، لیام به چهره او نگاه نکرد تا ببیند آیا بازیگری‌اش او را تحت تاثیر قرار داده یا نه. او فقط صبورانه منتظر بود.

کار کرد؟

هیسسس…

لیام یک بار دیگر صدای هیس هیس بلند شاهزاده خانم لامیا را شنید.

زبانش به اطراف رقصید و نگاه آتشینش روی صورت لیام قفل شد. او می‌خواست نوعی ترس را در چهره دزد ببیند.

با این حال، احساسات غیرمنتظره طرف مقابل باعث شد که او احساس به هم ریختگی کند. از چه زمانی شیاطین و کاربران تاریک حق و باطل داشتند؟

او قبلاً با دادن دو مروارید خود به او قول داده بود، بنابراین می‌خواست به او کمک کند.

اما این بدان معنا نبود که او قصد نداشت حداقل یک بار قبل از رفتن او را بکشد.

و حالا بعد از اینکه دید او چقدر درستکار و فداکار رفتار می‌کند و در غم از دست دادن همنوعانش سوگواری می‌کند، نمی‌...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی