فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 205

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 205 – اگه به بازی نباشه چی؟

شن یو با تماشای حالت متعجب لیام لب‌هایش را گاز گرفت. سپس با تردید صحبت کرد. «این ماموریت بعدیه که بعد از مرگ اون زن گرفتم، اما مطمئن نیستم که باید اون رو بپذیرم یا نه.»

«اوه؟ چرا؟»

شن یو بیشتر لب‌هایش را گاز گرفت چون این کار او را شبیه یک احمق می‌کرد. «اممم. متاسفم، این واقعا احمقانه است، چون این فقط یه بازیه. من درکش می‌کنم.»

«اما با دونستن اینکه اون شخص چطور افراد زیادی رو برای به دست آوردن قدرت کشته، نمی‌خوام هر چیزی رو که اون پشت سر باقی گذاشته به ارث ببرم.»

«این حس رو دارم که این کار اشتباهه. انگار که با پذیر‌فتنش منم یه شیطان یا همچین چیزی هستم.»

شن یو تا جایی که می‌توانست افکارش را توضیح داد اما وقتی به لیام نگاه کرد او همچنان طوری به او خیره شده بود که انگار اسفناج در دندان‌هایش گیر کرده بود.

او احساس خجالت زیادی کرد.

به خصوص پس از بیان افکارش، حتی احساس می‌کرد که یک احمق است.

«آه. می‌دونم. من خیلی بهونه گیرم. این فقط یه بازیه، درسته؟ این چیز خوبیه و به من کمک می‌کنه قدرتمندتر بشم. باید قبولش کنم؟»

«اما اگه بازی نباشه چی؟» لیام ناگهان لبخند زد.

«هاه؟» شن یو شوکه شده بود و نمی‌دانست چگونه پاسخ دهد.

«منظورم همینه. تو باید این بازی رو طوری انجام بدی که انگار یه بازی نیست. اون رو به عنوان زندگی دومت یا همچین چیزی در نظر بگیر. فقط اونموقع است که می‌تونی درست تصمیم بگیری..»

«اوه.» شن یو با چهره‌ای مبهم سری تکان داد.

لیام لبخندی زد و بیشتر توضیح داد. «در آخر، نمی‌تونم بهت بگم که چه تصمیمی بگیری. این زندگی توعه، بنابراین تصمیم گیری به عهده توعه.»

«اما من می‌تونم این رو بهت بگم. پذیرش این قطعاً تو رو قدرتمندتر می‌کنه. اون جادوگر رو هم که کشتی.» نیشخندی زد و سرش را تکان داد و بعد ادامه داد. «اون احتمالاً برای انتقام گرفتن از پادشاهی دست به کار افراطی می‌زد.»

«تو احتمالا مجبور نیستی مثل اون رفتار کنی.»

«علاوه بر این، اگه کلاسی وجود داشته باشه که با هر کشتاری که انجام می‌دم، من رو قدرتمندتر کنه، اون رو با جون و دل می‌پذیرم.»

«من اینجوریم. ها ها. تو باید هر کاری می‌خوای انجام بدی. زیاد فکر نکن.»

«انگار شماها از گول زدن همه با ویژگی جذابیتتون خیلی لذت می‌برید، پس بهم نگو که از استفاده از قدرتت لذت نمی‌بری. هاها.»

شن یو فورا قرمز شد. او نمی‌توانست باور کند که این شخص فقط به چیزهای بدیهی اشاره کند. انگار همه چیز را می‌دید.

درست در حالی که او در تلاش بود تا بفهمد که چه چیزی باید بگوید، ناگهان گروهی از مردم جلوی کالسکه پریدند و آن را مجبور به توقف کامل کردند.

راهزنان!

راننده با صدای بلند فریاد زد: «لرد! لطفا فرار کنید! ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی