باز: تکامل آنلاین
قسمت: 208
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 208: بذارید شرط بندی شروع بشه
از آنجایی که چندین ساعت از آخرین صحبت آنها گذشته بود، لیام نمیخواست درک را بیشتر از این منتظر بگذارد و بلافاصله به او پیام داد تا در زمین مسابقه حاضر شود.
درک نیز از او سؤال نکرد و به سرعت به میدان جنگ رسید. او در صف کوتاه ایستاد و پیش داور ثبت نام کرد و مدت زیادی نگذشت که نامش صدا زده شد.
با این حال، به محض اینکه درک به مرکز حرکت کرد، نتوانست متوجه اتفاق عجیبی نشود که این بار در جریان بود.
گروههایی از مردم اینجا و آنجا دور هم جمع شده بودند. تمام جو اطراف عرصه تغییر کرده بود.
درک صورت لیام را در میان جمعیت جستجو کرد و با سردرگمی به او نگاه کرد اما دومی چیزی توضیح نداد. او به سادگی دستش را تکان داد و از او خواست مبارزه کند.
درک با گیجی پلک زد اما بعد شانههایش را بالا انداخت و به کارش برگشت. او به داخل رینگ پرید، و روی پاهایش با صدای بلندی که داخل استادیوم طنین انداز شد، فرود آمد.
تقریباً در همان زمان حریف او نیز از راه رسید و به زودی مبارزه شروع شد.
درک فوراً همه چیزهایی را که در اطرافش اتفاق میافتاد فراموش کرد و تمام تمرکز او فقط روی مبارزه و حریفش بود.
چشمان قهوهای او که حاوی قدرت و خشونتی خام بود تک تک حرکات حریفش را دنبال میکرد و ماهیچههایش نیز بر این اساس پاسخ میدادند.
این بار دو تانک در حال برخورد با یکدیگر بودند که برای همه تماشاگران منظره خاصی بود.
«بکوبش داداش!»
«بهش نشون بده رئیس کیه!»
«درک! درک! درک!»
«رایکر! رایکر! رایکر!»
جمعیت با صدای بلند شروع به شعار دادن کردند. یکی از بازیکنانی که همین الان به زمین آمده بود متوجه نشد که چه خبر است و از دوستش پرسید.
«هی، ما از کجا میدونیم اسم بازیکنا چیه؟ قرار نبود ناشناس باشه؟ معروفن یا چیزه دیگهایه؟»
«چی؟ نمیدونی! چه خوش شانس! همین الان به موقع رسیدی.»
«زود باش. زودباش. رابط سیستمت رو باز کن. یه درخواست برای شرط بندی هس...
کتابهای تصادفی

