فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 235

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 235 افتادم توی تله

لیام بی‌ صدا از دو دیو که پچ پچ می‌ کردند دور شد.

کاملاً آشکار بود که دیو مشتاقانه منتظر بود که او رهبر پادگان را به چالش بکشد و ضایعه وحشتناکی متحمل شود.

او حتی به خود زحمت نداد که قصدش را پنهان کند. بنابراین ترفند او مثل روز روشن بود. با این وجود، لیام از آن شخص سپاسگزار بود.

او اطلاعات ارزشمندی به لیام داده بود. ساکت ایستاد و یک دقیقه به برج پادگان نگاه کرد. با این حال، او مستقیماً به آنجا نرفت.

در عوض، به سمت هیریو رفت که هنوز در میدان منتظر او بود. «تو هنوز نرفتی؟» لیام پرسید.

«نه رهبر.» دیو سرش را تکان داد.

«منتظر بودی اول برم؟» لیام لبخند زد.

او تحت تأثیر وفاداری دیو به او قرار گرفت. آیا راهی برای بازگرداندن این افراد با خود وجود دارد؟

«در مورد رهبر پادگان چی می‌ دونی؟» لیام از او پرسید و مستقیماً رفت سر اصل مطلب آمد.

چهره هیریو ناگهان تغییر کرد. «... رهبر پادگان؟» و لکنت کردگرفت.

دید که لیام همچنان بدون پلک زدن به او نگاه می‌ کند، آب دهانش را قورت داد و به توضیح ادامه داد.

«رهبر، رهبر پادگان ما یه شیطان باستانی و قدرتمنده. حتی شایعه شده که اون فردی از پرتگاه بزرگه.»

«اگر به به چالش کشیدن اون فکر می‌ کنید... پس... من صمیمانه ازتون می‌خوام که فراموشش کنید. رهبر، اون خیلی قویه.»

«رهبر پادگان ما چندین دهه است که توی یک مبارزه هم شکست نخورده.» هیریو با تردید توضیح داد.

اگرچه رهبر آن‌ها قطعاً عادی نبود و او بهتر از هرکسی می‌دانست، اما هنوز نمی‌توانست احتمالی را تصور کند که این امر به خوبی خاتمه یابد.

او بدون ذره‌ ای تردید مطمئن بود که لیام در مبارزه شکست خواهد خورد.

مهم‌تر از آن، رهبر پادگان آن‌ه...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی