باز: تکامل آنلاین
قسمت: 284
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 284 – شوهر، کجایی؟
لیام منتظر بود و به امید اینکه اتفاقی بیفتد نگاه کرد. چشمانش به هفت گوی کوچک روح دوخته شده بود.
او مجبور بود از تمرکز ذهنی و توجه کامل خود برای ادامه درک آنها استفاده کند. اگر او اجازه می داد تمرکزش حتی برای یک ثانیه از بین برود، فورا مسیر آنها را از دست می داد.
بنابراین او به دقت گوی های کوچک را مشاهده کرد بدون اینکه اجازه دهد ذهنش سرگردان شود.
1 ثانیه گذشت… 2 ثانیه گذشت…
با این حال، هیچ اتفاقی نیفتاد، اما در ثانیه بعد، قبل از اینکه لیام بتواند کاری انجام دهد، توپ های مه کاملاً متلاشی و پراکنده شدند.
آنها به طور کامل ناپدید شدند بدون اینکه اثری از خود بر جای بگذارند.
»پس مهارت کار نکرد؟» لیام بی صدا فکر کرد.
او در نقاطی که گوی های روح قبلاً وجود داشتند قدم زد و سپس برای بررسی آن نقاط دستش را تکان داد.
»اونا واقعا رفتن و مهارت کار نمی کنه.«
او برای یک دقیقه ساکت ایستاد و نمی دانست چگونه این کار را ادامه دهد. »اگه نتونم به طور خودکار از مهارت استفاده کنم، پس...«
لیام لبخند تلخی زد و عرق روی پیشانی اش را پاک کرد. او می توانست ببیند که راه پیش رو آسان نخواهد بود.
شاید به این دلیل که او توانسته بود میراثی بهتر از کوسکه به دست آورد، مسیر او نیز بسیار دشوارتر بود.
او یک بار دیگر مهاجمین دیگری را دید و گروه عقرب ها را نابود کرد. این بار او روی گوی روح از همه عقرب ها تمرکز نکرد.
در عوض، او فقط روی گوی یک عقرب تمرکز کرد. سپس او با عجله از مانا و نیستی برای پیچیدن این گوی روح استفاده کرد.
پوف!
کنترل او چندان خوب نبود، بنابراین گوی روح قبل از اینکه بتواند کاری انجام دهد از هم پاشید.
او دوباره یک مهاجم را هدف قرار داد و روی یک گوی روح متمرکز شد، و به سرعت از مانا و نیستی برای پیچیدن دور این یکی نیز استفاده کرد.
با این حال… پوف!
یک بار دیگر گوی روح متلاشی و ناپدید شد. این بار او به اندازه کافی سریع نبود.
»باشه. دوباره.» لیام چند نفس عمیق کشید و یک بار دیگر تلاش کرد. »این کار مدتی زمان میبره.«
د...
کتابهای تصادفی



