باز: تکامل آنلاین
قسمت: 330
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۳۰: بزرگ یا کوچک؟
بعد از چند دقیقه خنده و شوخی که بیشتر به خرج دِرِک میرفت، دوباره همه راحتتر شدند.
دیگر هیچکس در اطراف لیام احساس ناراحتی نمیکرد، و آنها میتوانستند راحتتر صحبت کنند.
با این حال، متأسفانه این فضای جشن زیاد دوام نیاورد.
اگرچه لیام میخواست که همه قبل از شروع موضوع اصلی کمی آرامش داشته باشند، اما همه فکر یکسانی نداشتند.
ناگهان در اتاق آنها باز شد و برت با عجله وارد شد.
او میتوانست این پیام را برای همه افراد گروه ارسال کند، اما از آنجایی که همه اعضا در شهر سلطنتی که بسیار نزدیک به شهر تجاری بود جمع شده بودند، او نمیتوانست جلوی خودش را از پیوستن به گروه بگیرد.
همچنین، خبری که او باید به اشتراک میگذاشت، بسیار بزرگ بود. این خبر نیازمند اعلام رو در رو بود!
«بچهها! بچهها! یه خبر بزرگ!» برت به صورت کاملاً نمایشی وارد اتاق شد.
لیام در حالی که دژاوو را احساس میکرد خندید. او از قبل میدانست که برت قرار است چه چیزی بگوید. مرد تقریباً داشت میترکید تا خبر مهم خود را فاش کند.
«باید بهش ضدحال بزنم؟» لیام پوزخندی شیطانی زد و سپس تصمیم گرفت به او اجازه دهد تا خبرش را بگوید.
از این گذشته، کار او در معاملات بسیار کارآمد بود و زندگی لیام را بسیار آسانتر کرده بود.
لیام در حالی که برت به نفسنفس زدن ادامه داد، بیصدا یک لیوان نوشیدنی برداشت.
با نگاه کردن به او، بقیه هم ساکت شدند و به او اجازه دادند حرف بزند.
«بچهها کجا بودید؟ اتفاق بزرگی افتاده! یه رویداد جدید اتفاق افتاده! الان توی پادشاهی ما شیاطین پیدا شدن!»
با شنیدن گفتن شیاطین از زبان او، همه بلافاصله به لیام نگاه کردند. همگی آب دهانشان را قورت دادند و به این فکر کردند که چه اتفاقی افتاده است؟
رئیس بزرگ آنها قادر به انجام کاری بود که بر کل بازی تأثیر بگذارد؟
با این حال لیام سرش را تکان داد و به آرامی خندید. «نه. این یکی کار من نیست. شما بچهها بیش از حد فکر میکنید. برت، تو ادامه بده.»
برت نفهمید چون هنوز فرصت صحبت با دیگران را پیدا نکرده بود و تمام روز را در خانهی حراج گیر کرده بود.
پس به صحبت ادامه داد، گیجی جزئی در صدایش باقی مانده بود.
«این اواخر، شیاطین زیادی توی شهرها و روستاها ظاهر میشن. وقتی این افراد کشته میشن، یجور کریستال به اسم کریستال شکاف رو به جا میذارن. این کریستالها میتونن یه شخص یا حتی یه گروه حمله بزرگ رو به مکان دیگهای انتقال بدن.
نقشه توی اون مکان کار نمیکنه، بنابراین ما نمیدونیم دقیقاً کجا برده میشیم. اما ظاهراً شیاطین خیلی بیشتری او...
کتابهای تصادفی


