باز: تکامل آنلاین
قسمت: 329
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۲۹: باید کلاسم رو تغییر بدم؟
«شماها الان کجایید؟» لیام بسیار خسته بود اما میخواست قبل از خروج از سیستم یک جلسهی کوچک با همه داشته باشد.
از آنجایی که رویداد قلمرو زیرین به طور ناگهانی شروع شده بود، آنها زمانی برای استراحت یا سستی نداشتند.
به هرحال، حتی اگر دیگران از این موضوع آگاه نبودند، لیام به خوبی میدانست که اساساً با خودِ زمان مسابقه میدهند.
آنها باید تا حد امکان قوی میشدند، و رویداد قلمرو زیرین برای آنها برای برداشتن گام بعدی بسیار حیاتی بود.
همچنین، این یک شانس الهی، برای به دست آوردن بسیاری از منابع سطح بالا بود که به زودی با عبور از آستانهی سطح ۵۰ به آنها نیاز پیدا میکردند.
همانطور که پس از آن، بازی واقعاً شروع میشد!
لیام به روباه کوچکی که هنوز آرام در آغوشش افتاده بود و به چرت زدن ادامه میداد دست زد.
«یعنی باید ببرمش به سالن حیوانات...» در حالی که به خاطر اینکه روباه هنوز خواب است نگران بود، به این موضوع فکر کرد.
با این حال، او چند بار لونا را دیده بود که چشمانش را باز کرده، و همچنین، او به وضوح خوب بود، بدون زخم یا آسیب.
مهمتر از آن، هیچ چیز غیرعادی در مورد وضعیت او وجود نداشت. بنابراین لیام به خصوص عجلهای برای انجام این کار نداشت.
به هر حال، لونا یک جانور سطح آسمانی بود.
او نمیخواست به دیگران اجازه دهد لونا را معاینه کنند و این راز را فاش کنند و حتی دردسرهای غیرضروری بیشتری را به سمت خود جلب کند.
مخصوصاً وقتی به یاد چشمان براق سرافینا میافتاد مطمئن بود که آن زن به روباه طمع خواهد کرد.
سرافینا به اندازهی کافی بیخطر به نظر میرسید، اما هرگز نمیشد خیلی مطمئن بود.
در حالی که لیام در خیابانهای ش...
کتابهای تصادفی

