باز: تکامل آنلاین
قسمت: 371
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۷۱ - هرزنامه انبوه!
'ها؟ هرچی بیشتر بهتر؟ این مرد الان دیگه چه برنامهای داره؟' الکس بیصدا خیره شد. او تنها زمانی از حالت خلسه خارج شد که لیام برای بار دوم او را صدا زد.
《«لیست انجمنهایی که واضحا علیه ما هستن رو داری؟»
«ها؟ آره آره.» الکس سر تکان داد.
«باشه اون لیست رو با من به اشتراک بذار.» لیام با آرامش لبخند زد.
الکس دلیلش را نمیدانست، اما لبخندش کمی خطرناک بود. این شخص قطعاً داشت برنامه ریزی میکرد!
《«امم. اعضای انجمنمون چی میشن؟» الکس نمیتوانست این را نپرسد.
مسئله این بود که این افراد نمیتوانستند شهر سلطنتی یا شهر تجاری را ترک کنند. هر بار که بیرون میرفتند، به راحتی شکار میشدند.
اگر آنها آنها بتوانند به نحوی مناطق اصلی را به جایی دیگر در پادشاهی رها کنند، مشکل چندانی وجود نخواهد داشت.
با این حال، حتی انجام این کار بسیار دشوار بود.
الکس هرچقدر هم که مغزش را به هم میزند، به غیر از جنگیدن، نمیتوانست به راه حل دیگری فکر کند.
این تنها یک مشکل کوچک بهنظربه نظر میرسد، اما اگر به درستی به آن رسیدگی نمیشد، این پتانسیل را داشت که همه برنامههای آنها آنها را از مسیر خارج کند.
هر کاری که او و میا انجام میدادند بیفایده میشد و هیچ کس نمیخواست به انجمن آنها آنها بپیوندد.
و تمام پشتیبانی که جمع کرده بودند نیز بیفایده میشد!
«یکم دیگه این همه این انجمن ها سرشون شلوغ میشه. اون وقت همه میتونن آزادانه حرکت کنن. بهشون بگو از این فرصت استفاده کنن و سطحشون رو افزایش بدن.» لیام یک بار دیگر لبخند زد.
باز هم دوباره... الکس لال شده بود.
«پس…» او در حال تلاش برای گرفتن اطلاعات بیشتر پرسید، اما لیام سرش را تکان داد.
«هرچی کمتر بدونی بهتره. تو هم باید روی ماموریت ویژه خودت کار کنی. من به بعضی کارا رسیدگی میکنم.»
《«باشه.》» الکس از او سوال نکرد. س...
کتابهای تصادفی



