باز: تکامل آنلاین
قسمت: 370
فصل ۳۷۰ - هر چی بیشتر بهتر
«ببخشید... منظورم اینه. اممم… میا میخواست زود به ماموریتش برسه. از اونجایی که از من خواستی استراحت کنم، تصمیم گرفتم قبل از رفتن به معبد الهی، بخشی از کارها رو انجام بدم.»
«من... من قصد نداشتم از توانم فراتر برم... منظورم اینه که اگه نمیخوای من همه اینا رو مدیریت کنم، تمومش میکنم.»
الکس به محض اینکه لیام به سمت او رفت شروع کرد به تند تند توضیح دادن. به نظر میرسید که او از اینکه شخصاً و تنها با لیام صحبت میکند، بسیار عصبی به نظر میرسد.
لبهایش میلرزید و از هم باز میشد. صدا و صورتش مضطرب به نظر میرسید. همه چیز در مورد او متفاوت بود.
هیچ اثری از دختر مغرور و سرسخت قبلی که لیام با او آشنا بود نبود و مهمتر از آن دیگر به او به چشم دشمن نگاه نمیکرد.
تقریباً نمیتوانست باور کند که این همان شخص است. آیا واقعاً کسی میتواند آنقدر تغییر کند؟
به زودی به سوال او پاسخ داده شد وقتی که چهره مو قرمز به سرعت شروع به تغییر کرد.
او خیلی گیج به نظر میرسید تقریباً انگار از رفتار ضعیف و آسیب پذیر در مقابل او پشیمان بود و با پا سنگ کوچکی را به کنار پرت کرد.
«من قبلاً یه انجمن داشتم. کار اشتباهی انجام نمیدم.» نگاهش را به سمت دیگری دوخت و زیر لب زمزمه کرد.
«من نگفتم که اشتباهی کردی.» لیام خندید. «در واقع، من میخواستم به هر دوی شما پیام بفرستم. کارتون توی مصاحبه خوب بود. چیزهای خوبی شنیدم؟»
الکس به سرعت عصبی بودنش را فراموش کرد. او رابط انجمن را باز کرد و آن را با لیام به اشتراک گذاشت.
«آره، ببین ما هر دقیقه برنامههایی داریم. قبل از این اوضاع واقعا بد بود. در مجموع، ما حدود یک میلیون درخواست دریافت کردیم. این فوقالعاده نیست؟!»
لیام خندید. «چند تا فالوور توی شبکههای اجتماعی داری؟ بهشون زمان بده و تعداد کل احتمالاً برابر با اون میشه.»
«چی؟ جدی میگی؟»
«البته، شما دو نفر در حال حاضر مشهور هستین. انتظار دیگهای ندارم.»
الکس سرخ شد، اما بعد متوجه شد که آن شخص به سادگی او را مسخره میکند. او چشمانش را ریز کرد و تصمیم گرفت که بیخیال جواب دادن به این شوخی شود و ...
کتابهای تصادفی

