باز: تکامل آنلاین
قسمت: 409
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۴۰۹ - ائتلاف صالحین
هاه... لیام سرش را تکان داده و نفس عمیقی کشید. 《«اونا قراردادهای برده رو امضا کردن، درسته؟ اون دو نفر؟»
«بله.» میا سر تکان داد.
«باشه، پس باید ازشون بخوایم به کاری که انجام می میدن ادامه بدن. حتی شاید بهشون یه سری اطلاعات هم بدیم.»
میا به بالا نگاه کرد. «تو فکر می میکنی این اطلاعات درسته؟ اون انجمن واقعا معجون شفابخش روح یا دستورش یا هر چیز دیگهای داره؟»
او قبلاً نمی نمیخواست روی این موضوع حساب کند اما اکنون پس از شنیدن سخنان لیام کمی امیدوار شد.
لیام مکث کرد و بعد کمی آه کشید. «من فکر می میکنم شانسش خیلی زیاده، اما گرفتنش ممکنه آسون نباشه.»
«اونا توی یه پادشاهی متفاوتی هستن که حداقل در حال حاضر اونا رو از دسترس ما دور می میکنه. حتی اگه بتونیم اون مرد رو به گوشه گیر بیاریم، باز هم کشیدن اطلاعات ازش خیلی سخته.»
لیام توضیح داد: «یه همچین چیزی، معجون شفابخش روح، خیلی ارزشمنده. اون حاضر نمیشه معجون رو به اشتراک بذاره. ما میتونیم اعمال زور و خشونت رو امتحان کنیم، اما بعضی آدما خیلی سرسختن. اونا حتی ممکنه ترجیح بدن دستورالعمل رو با خودشون به گور ببرن تا اینکه اون رو به اشتراک بذران.»
اگرچه به نظر می میرسید که او فقط احتمالات را بیان می میکند، فقط او می میدانست که شاه دانته واقعاً چنین شخصی است.
آن مرد واقعاً ترجیح می میدهد بمیرد تا اینکه تسلیم شود و چیزی از خود را برای نجات جانش ببخشد. او همچنین خودخواه و خودشیفته بود. این کار قرار نبود ساده باشد.
اما حداقل، آنها آنها اکنون نقطه شروعی داشتند و می میدانستند کجا را جستوجو کنند و این خود یک پیشرفت بود. «نگران نباش به زودی پیداش میکنیم و به ری کمک می میکنیم.»
میا سرش را تکان داد، او نیز با حرف های های لیام موافق بود. این بهتر از نداشتن هیچ سرنخی بود. میا به لیام در حالی که بقیه نوشیدنی خود را تمام می میکرد نگاه کرد، لیام به نظر می میرسید که ...
کتابهای تصادفی

