باز: تکامل آنلاین
قسمت: 444
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۴۴۴ - من دیگه این بازی خراب رو بازی نمیکنم!
بازیکنان با دیدن آسمان که یک بار دیگر روی سرشان تاریک میشود، رنگ از صورتشان پرید. چگونه ممکن است این حمله منطقهای به این زودی دوباره ظاهر شود؟
آیا این شخص نباید مانایش تمام میشد؟ حتی اگر از معجون مانا برای بهبودی استفاده میکرد، نباید اینقدر سریع قدرت میگرفت! چه اتفاقی داشت میافتاد؟ این چه نوع طلسمی بود؟
حتی جادوگرانی که در گروه ایستاده بودند مات و مبهوت بودند. تعداد کمی از آنها طلسمهای منطقهای داشتند اما در مقایسه با این داس مرگ چیزی نبودند.
«عجله کنید! سد مانا درست کنید!»
بازیکنانی که در حاشیه ایستاده بودند از منطقه خارج شدند، اما آنهایی که از قبل در محدوده بودند و همچنین با بازیکنان دیگر درگیر بودند، نمیتوانستند به این راحتی حرکت کنند.
چند طلسم مانع برای محافظت از این افراد انجام شد و به سختی به آنها کمک کرد تا از مرگ قطعی فرار کنند.
داس عظیم با چندین مانع کوچک درگیر شد و در نتیجه هم حملات به پایان رسید و هم خطر فوراً دفع شد.
با این حال قبل از اینکه بتوانند آهی آسوده بکشند، یک بار دیگر داس غولپیکر ظاهر شد. با دیدن آن، یکی بازیکنان آنقدر عصبانی شد که سپر خود را با عصبانیت روی زمین انداخت.
«این چه کوفتیه؟ چرا اینقدر نامتعادله. خیلی مزخرفه، لعنتی! من میرم. فقط منو بکش.»
بسیاری دیگر نیز حالات ناامیدانه مشابهی داشتند و با نارضایتی دندان قروچه کردند.
طلسمسازان مانای خود را دوباره تقویت کردند تا بار دیگر شروع به ساخت موانع کنند.
اما متأسفانه وقت کافی نداشتند. زمانی که آنها معجون مانا را خوردند و ساخت طلسم مانع را آغاز کردند، داس از قبل فرود آمده و تقریباً نیمی از سلامتیشان را گرفت.
یک حمله دیگر و کل گروه نابود خواهند شد.
رهبر انجمن که بازیکنان نزدیکبرد را راهنمایی میکرد فریاد زد: «چیکار میکنید؟ حمله کنید! بکشیدش! اونه که داره از داس استفاده میکنه»
گروهی شروع به دویدن به سمت لیام کردند، اما قبل از اینکه به او برسند، او شروع به فرار کرد و همزمان داس نیستی بعدی را انداخت.
«نذارید فرار کنه!» دیگر بازیکنان نزدیکبرد به تعقیب او ادامه دادند.
با این حال، حمله سوم همچنان فرود آمد و از آنجایی که همه درحال حرکت بودند، موانع به درستی تنظیم نشدند و بار دیگر تعدادی از بازیکنان بخش بزرگی از سلامت خود را از دست دادند.
بازیکنان متوس...
کتابهای تصادفی


