بذر کتان
قسمت: 149
چپتر ۱۴۹
یامازو در گوشه ای مشغول بازسازی حفاظ روحی خودش هست که به خاطر فشار انرژی منفی حاکم در منطقه ی مغرب و همچنین به خاطر تلاش مت*جاوزانه ای که برای ورود به تاسیسات برادری تاریک انجام داده دچار ترک خوردگی شده. اون حالا می تونه در حین انجام مدیتیشن، چیزای بیشتری رو از گذشته و اتفاقاتی که توی این منطقه پشت سر گذاشته به یاد بیاره.
«بله من اینجا بودم، زمانی که هنوز بسیاری از تمدن های فعلی زمین حتی شکل هم نگرفته بودن. این تاریخ، خیلی وقته که از ذهن بشر پاک شده اما همون زمان هم رگه هایی از افکار و قوانین امروزی وجود داشت.»
یامازو در حال قضاوت انسان هاست. اون درک میکنه که چرا اتفاقات و داستان هایی که بشر امروزی دنبال میکنه تا این حد در نظرش تکراری و کسل کننده است. اون به عنوان یه روح قدیمی، اتفاقات زیادی رو از نزدیک دیده و دنبال کرده، موجودات قدرتمند و شرور زیادی تا آخرین فصل زندگیشون جلوی چشماش بودن و تراژدی های بشر، براش صرفا یک سری داستان تخیلی توی کتاب نیستن.
این حقیقت که انسان ها نتونستن جوری زندگی کنن که چیز تحسین برانگیزی رو از خودشون به جا بذارن، موضوعیه که نمی تونه از پشت ذهن یامازو پاک بشه و دلیل کسالت و بی علاقگیش نسبت به اونچه که سعی داره جذبش کنه همینه. اون نمی تونه به تمدن انسانی جذب بشه و این فقط مشکل اون نیست. این داستان هر روحیه که یک بهار، تابستون، پاییز و زمستون یک سیستم فکری یا تمدن رو از نزدیک دیده باشه. یک ۴ فصل که میتونه بیش از چند هزار سال هم طول بکشه.
یامازو توی همین فکرا غرقه که ناگهان فشار یک انرژی عجیب رو احساس میکنه. این انرژی براش نسبتا ناآشنا هست اما میدونه که متعلق به ساکوراست. اون داره سعی میکنه ارتباط بگیره و مشخصا در خوده منطقه ی مغرب حضور داره.
یامازو سعی میکنه به کمک چشم سومش اطلاعات دریافتی رو مرور کنه. هرچند این روش نمیتونه اطلاعات دقیقی بهش بده اما به طور غریزی به همون جهت جغرافیایی ای کشیده میشه که در نهایت اونو به منطقه ی ساکورا میرسونه.
ساکورا توی یک دره گیر افتاده و اطرافش موجودات سیاه و قد بلندی رو میشه دید. هر چند ساکورا با کالبد هفتمش تله پورت کرده و اون موجودات صرفا بعد چهارمی هستن اما این تفاوت خیلی جزئیه و چنانچه به مدت طولانی در معرض حمله ی این موجودات قرار بگیره، میتونه آسیب های زیادی رو متحمل بشه.
مزیت یامازو در اینجا اینه که اون با کالبد نهم خودش به مغرب اومده. این یه حقیقته که یامازو ازش مطلع نیست اما واضح ترین دلیل تفاوت ق...
کتابهای تصادفی

