فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شاهِ سیاه

قسمت: 6

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فردی که رو به روی آکاش ایستاده است و سیاه نام دارد ، پوزخندی میزند و با صدایی تمسخر آمیز می گوید 

" چه جالب ، بچه ای مثل تو می خواهد به من پیشنهاد بدهد؟" 

آکاش با تک سرفه ای صدایش را صاف می کند و با لحنی تمسخر آمیز می گوید 

" همین بچه ، توانست تو را که تمام تلاشت را برای پنهان کردن هاله ات می کردی ، پیدا کند" 

سیاه ، کمی عصبانی می شود ، اما کنترل خود را حفظ می کند و می گوید 

" بچه ، بهتره حواست به حرف هایی که می زنی باشه" 

بعد او به سمت تخت پادشاهی اش رفت و با هر قدمی که بر می داشت ، جنسیتش تغییر می کرد ، و در نهایت وقتی به تخت پادشاهی رسید ، در جنسیت زنانه اش قرار داشت 

و او روی تخت پادشاهی نشست و با صدایی بی حوصله گفت 

" زود تر حرفت رو بزن ، وگرنه من می خواهم اتصال را شروع کنم" 

آکاش در آن لحظه به سینه های بزرگ او زل زده بود ، اما با شنیدن حرف های او خودش را کنترل کرد و به صورت او نگاه کرد 

عجیبه ، من قبلا هیچی از دیدن بدن برهنه زن ها احساس نمی کردم ، اما حالا یک زن توانست چشمان من رو بدزده ، اما واقعا سینه های خوش تراشی داره 

بعد آکاش نفس عمیقی کشید و با لحنی جدی شروع به صحبت کرد 

" من می توانم برای تو طلسم خروج را ایجاد کنم ، ولی در مقابل تو باید بدنت رو در اختیار من بگذاری" 

احساس می کنم که از حرفم برداشت اشتباهی خواهد کرد 

و سیاه لبخندی از روی سرگرمی زد و با لحنی اغواگرانه گفت 

" اوه ، پس تو فقط می خواهی در اضای اجرای طلسم خروج از بعد که یکی از سخت ترین طلسم ها است ، فقط تو را وارد دنیای بزرگسالان کنم و تو را از یک پسر تبدیل به مرد کنم؟" 

و بعد خنده ریزی کرد 

آکاش همانطور که حدس زده بود ،  برداشت اشتباهی از حرف هایش کرده بود 

آکاش با کف دست ضربه ای بر پیشانی خود زد و آهی از نا امیدی کشید و گفت 

" نه من ترجیح می دهم با یکی رابطه برقرار کنم که در هر لحطه جنسیتش عوض نشود ، در واقع مظوره من اینه که...." 

قبل از اینکه آکاش حرفش را تمام کند ، سیاه شروع به صحبت کرد 

" اه ، تو چقدر کسل کننده ای ، من منظورت رو فهمیدم ، فقط می خواستم کمی شوخی کنم" 

بعد با حالتی تقریبا نا امید گفت 

" تو می خواهی یکی از جسم های اصلی ام را به تو بدهم تا با آن ترکیب شوی ، درسته؟" 

با رضایت می گویم

" بله ، و در عوض من هم طلسم خروج را برای تو اجرا می کنم" 

سیاه ، با چشمانی پر از سرگرمی به آکاش نگاه می کند و می گوید 

" اما ، اگر تو موفق به انجام آن نشوی چه؟" 

آکاش سریعا بدون لحظه ای فکر کردن ، پاسخ می دهد 

" اون وقت تو می توانی من رو بکشی و جسمت را پس بگیری" 

سیاه با حالی متعجب نی گوید 

" اوه ، من تا حالا ندیده بودم کسی انقدر لز خودش مطمئن باشد " 

بعد او از جایش بلند می شود و می گوید 

" بچه ، بیا جلوتر تا جسمم رو به تو اهدا کنم" 

آکاش ، کمی جلوتر می رود و رو به روی او می ایستد و می گوید 

" من آماده ام" 

در آن لحظه ، سیاه انگشت خود را روی پیشانی اکاش می گذارد و جریانی از انرژی را وارد سر او می کند 

آکاش احساس درد شدیدی در سر خود می کند ، ولی صدایی نمی دهد و خود را کنترل می کند 

بعد از چند ثانیه ، آکاش به چند متر عقب تر پرتاب می شود 

آکاش می ایستد و به او نگاه می کند ، بعد او به دست و بدن خود نگاه می نند که به نظر می رسد هیچ تغییری نکرده اند ، بعد با حالتی سوالی به سیاه نگاه می کند و منتظر پاسخ می ماند 

سیاه ، که هنوز در حالت زنانه اش است ، می گوید 

" من جسم مردانه ام را با تو ترکیب کردم و حالا آن عضوی از تو است ، ولی فعلا تغییراتی در تو ایجاد نمی شود ، زیرا به مرور تو باید ساگاری خودت را با آن افزایش بدهی و قدرت های آن را آزاد بکنی" 

سیاه مکثی می کند و بعد می گوید 

" و من یک سیستم برای کمک به تو در بدن تو نصب کرده ام که تو می توانی با استفاده از آن و انجام ماموریت هایی که آن به تو می دهد ، سازگاری خودت را با جسم من تقویت کنی" 

بعد سیاه چند قدم جلوتر می آید ولی ، جنسیتش تغییر نمی کند ، به همین دلیل آکاش با لحنی پرسشی از او می پرسد 

" پس چرا دیگر تغییر جنسیت نمی دهی؟" 

سیاه ، آهی از ناامیدی می کشد و می گوید 

" احمق ، من اکنون فقط یک جسم زنانه دارم ، چون جسم مردانه ام را به تو دادم" 

آکاش مشتش را به کف دست راستش می کوبد و می گوید 

" آها ، حالا فهمیدم" 

سیاه با لحنی بی صبر و کمی عصبانی می گوید 

" حالا که جسم مردانه ام را گرفتی ، زود طلسم خروج را اجرا کن" 

آکاش با لحنی نسبتا جدی می گوید 

" اما ، من نمی توانم مطمعاً باشم که تو آن را به من داده ای " 

سیاه با صدایی نسبتا بلند می گوید 

" احمق ، برای فهمیدن این فقط کافیه کلمه《وضعیت》را در ذهن خودت بگی تا سیستم فعال بشه" 

آکاش به سرعت کلمه   وضعیت را در ذهن خود گفت و یک صفحه وضعیت در جلوی او ایجاد شد 

-------------صفحه وضعیت-------------

نام: آکاش 

گونه: نیمه انسان 

سطح سازگاری: 1 

توانایی ها: هیچ

----------------------------------------------- 

" خب حالا که مطمئن شدم ، وقتشه که تو را از اینجا خارج کنم."

کتاب‌های تصادفی