فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شاهِ سیاه

قسمت: 23

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
" وا..وای موفق شدممم!!." پسر مو قهوه ای که رو به روی من نشسته بود، در حالی که به گوی نورانی توی دستش نگاه می‌کرد با ذدق فراوان این را گفت. 

بعد پسر با درخشش خاصی در چشمانش به من نگاه کرد و با صدایی که ذوق زدگی کاملا در آن آشکار بود، گفت: 

" ممنونم بانو آلیسا!." 

تچ-این پسر چرا اینطوریه؟!، آلیسا این را در ذهنش گفت و بعد کمی موهای طلایی اش را از جلوی صورتش کنار زد و بعد از اینکه دستانش را در جلوی سینه اش در آغوش گرفت با لکنت زبان و سرخی کم رنگی بر روی گونه هایش گفت: 

" ب-بخاطر تو این کارو نکردم..فقط نمیخواستم با یک احمق ضعیف توی یه کلاس فرعی باشم..فهمیدی؟..فَ-فقط به همین دلیل بهت یاد دادم!." 

با اینکه آلیسا تلاشی که برای آموزش به او کرده بود را انکار می کرد، اما پسر رو به رویش هم‌چنان لبخند پر رنگی زده بود. 

" بازم ممنونم بانو آلیسا، اگر شما نبودید من هیچ وقت نمیتونستم از جادوی نورم استفاده کنم." 

'اَهههه، چرا این توبیاس لعنتی نمیفهمه که من این کار رو بخاطر اون نکردممم، این بچه‌ی...' آلیسا باز هم با دیدن واکنش های توبیاس او را در ذهنش لعنت کرد. 

توبباس ناگهان طوری که انگار چیزی به یادش افتاده باشد از جا پرید و به سمتی دوید، او همانطور که در حال دور شدن از آلیسا بود فریاد زد. 

" یه لحظ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب شاهِ سیاه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی