نهایت قدرت
قسمت: 9
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
با دیدن خرس که فقط چند سانتی متر با من فاصله دارد ابتدا شکه میشوم، اما سریعا کنترل خودم را به دست می آوردم و با یک جهش به عقب می روم.
" آروم باش مرد، تو میتونی انجامش بدی "
_غرررر( صدای غرش خِرس)
لعنت بهش.
بزار ببینیم توانایی هایی که از سیستم خریدم چقدر مفیدند.
حالت تهاجمی به خودم میگیرم و در حالتی که آمادهی حمله هستم، یکی از پاهای من در شعلهای می سوزد، اما در کمال تعجب شعله پای من را نمی سوزاند
من و خرس چشم در چشم به هم خیره شده بودیم و خرس با شتاب به من حمله کرد
×××
کنار جسد خرسی که یک زخم نسبتا عمیق در گردنش وجود داشت می نشینم.
" آسان تر از چیزی بود که انتظار داشتم "
لگد آتشین مطمعنا تکنیک تاثیر گذاری بود، اما بدون استفاده از آن هم به سادگی میتوانستم این خرس را شکست دهم.
[ سیستم اولین شکارتان را به شما تبریک میگوید ]
خب، حالا با این خرس تا قبل از اینکه فاسد بشود تا چند روز غذایی برای خوردن دارم.
مشتم را گره میمیکنم و به آن نگاه میکنم.
" حالا وقتشه که تهذیب رو شروع کنم "
×××
جین بالای درخت بلندی به آرامی نشسته بود.
او نوک انگشتانش را به هم چسبانده بود و با چشمانی بسته در حال تمرکز بود.
اکنون چند دقیقه ای است که پرورش دانتیان خودم را شروع کردهام.
اینکه سیستم مستقیما اطلاعات را به ذهنم وارد کرده بود باعث شده بود که بتوانم به راحتی آن را انجام دهم.
حالا من در حال استفاده از این روش تهذیب دانتیان بودم.
توی این روش باید انرژی را از محیط جذب کرد و سپس در دانتیان خود آن را به آرامی فشرده ساخت.
شاید این ساده به نظر برسد، اما چیز های خاصی در مورد آن وجود داشت، باید انرژی فشرده شده در دانتیان را در هفت نقطه مختلف فشرده کرد.
و سپس آن را در هفت اندازه مختلف قرار داد که برای هر سطح از دانتیان بزرگترین و کوچکترین محل اجتماع انرژی متفاوت بود و باید از قاعدهی خاصی برای فشرده کردن انرژی ها پیروی کرد.
همچنین سپس باید آن را دقیقا مانند منظومه خورشیدی در مدار های ساخت که همه شش نقطهی انرژی دیگر در مدارهایی به دور بزرگترین نقطه انرژی بچرخند
شاید این ها ساده به نظر برسد که انرژی ها را در نقاط مختلف دانتیان فشرده کرد، اما در واقع این یکی از سخت ترین کارهاست.
زیرا انرژی درون دانتیان تمایل دارد که در مرکز دانتیان جمع بشود و به پراکنده بودن علاقه ای ندارد.
و اینکه من بخواهم با این خواستهی انرژی مخالفت کنم، بسیار دردناک است...
اما در مقابل درد وارد کردن اجباری اطلاعات به مغزم، این دردی بسیار ناچیز دارد.
×××
به آرامی پلک هایم را باز می کنم.
" شب شده؟ "
هوا کاملا تاریک شده بود، و در تاریکی دید بسیار کمی داشتم.
"به نظر میرسه نمیتونم توی تاریکی پیش روی کنم."
روی شاخه درخت می ایستم و به آرامی محیط را بررسی میکنم.
درختی که روی آن بودم کمی بلندتر از سایر درختان بود و این باعث شد که بتوانم دید بهتری از جنگل داشته باشم.
جنگل تاریک بسیار آرام بود، طوری که انگار هیچ موجود زنده ای در آن وجود نداشت.
"هوممم..زیباست."
با دیدن شاخه های سایر درختان که در فاصلهی نسبتا نزدیکی از من بودند، چیزی در ذهنم جرقه زد.
همیشه میخواستم که این کار را انجام دهم ولی متاسفانه در زندگی قبلی ام توانایی انجام این کار را نداشتم.
از آنجایی که بدنم قویتر شده بود و همچنین به کمک سیستم توانستم وارد لایه اول هنر های رزمی شوم.
قدرت را در پا هایم جمع می کنم و بعد با یک فشار ناگهانی جهشی به سمت درخت بعدی انجام میدهم.
"دارم موفق میشوم!"
" آخ!"
انتظار نداشتم این اتفاق بیافته..خوشبختانه قبل از اینکه سقوط کنم موفق شدم که شاخه درخت را با دستم بگیرم.
با هر دو دستم شاخه را گرفتم و بدون تلاشی به روی شاخه رفتم.
"به نظر میرسه هنوز تعادل کافی رو ندارم."
بهتره که این تمرینات را برای زمان دیگری بیاندازم، اولویت اول من تقویت دانتیانم است.
راستش در مورد چیزی کنجکاوم.
" سیستم، آیا من فقط با پرورش دانتیانم میتوانم لایه هنر های رزمی ام را افزایش بدهم؟"
[ خیر، برای این کار نیاز است که هر سه مرکز به آن سطح برسند که قدرت شما در لایه بعدی درجه بندی شود ]
پس برای اینکه وار لایه بعدی شوم فقط پرورش دانتیان کافی نیست.
فهمیدم، ولی باز هم در ابتدا ترجیح میدهم که دانتیانم را در ابتدا تقویت کنم، چون انرژی مورد نیاز اکثر توانایی ها و تکنیک ها از دانتیان تامین می شود.
به حالت چهار زانو مینشینم و نوک انگشتانم را در جلوی شکمم به هم می چسبانم.
" خب وقت شروع کردنه "
×××
با نوازش نور خورشید بر پشت پلک هایم، به آرامی چشمانم را باز میکنم.
" صبح شده است "
[ سیستم برای دستیابی به موفقیتتان به شما تبریک می گوید ]
اوه، پس سیستم هم متوجه شده، بالاخره موفق شدم اولین نقطه فشرده را ایجاد کنم، یا به اصطلاح این تکنیک اولین "ستاره".
به آرامی از جایم بلند می شوم و از درخت به پایین می پرم
"من تمام دیشب رو بیدار بودم، ولی با این حال احساس خستگی نمیکنم."
[ به دلیل یکی از ویژگی های سیستم است ]
اومم، این سیستم واقعا یک سیستمه مفیده.
حالا وقتشه که به راهم ادامه بدهم.
×××
حدود یک ساعت است که در حال دویدنم، و بالاخره با چیزی مواجه شدم
"راستش کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که همه موجودات این جنگل مُرده اند."
با احتیاط کمی سرم را از پشت درخت بیرون می آورم و به دسته ای از خرس ها که با فرزندانشان در حال استراحت هستند را می بینم.
با اینکه آنها قوی کیستند و من به راحتی میتوانم آن خرس های زمین را شکست بدهم، با این حال ترجیح میدهم وقت خودم را تلف نکنم.
بهتره که آن ها را دور بزنم تا مجبور به مبارزه نشوم.
کمی از درخت دور میشوم و به سمت راست حرکت می کنم.
[ سیستم از عملکرد شما ناراضی است ]
[ ماموریت اجباری]
[ توضیحات ماموریت: کل خرس های زمین آن دسته را بُکُشید بدون خیچ ترحمی
مدت زمان: 3 ساعت ]
[ هشدار:
اگر کاربر ماموریت های اجباری را در وقت تایین شده تکمیل نکند می میرد ]
چی؟!
سیستم میخواهد من را مجبور به مبارزه کند؟!
" آروم باش مرد، تو میتونی انجامش بدی "
_غرررر( صدای غرش خِرس)
لعنت بهش.
بزار ببینیم توانایی هایی که از سیستم خریدم چقدر مفیدند.
حالت تهاجمی به خودم میگیرم و در حالتی که آمادهی حمله هستم، یکی از پاهای من در شعلهای می سوزد، اما در کمال تعجب شعله پای من را نمی سوزاند
من و خرس چشم در چشم به هم خیره شده بودیم و خرس با شتاب به من حمله کرد
×××
کنار جسد خرسی که یک زخم نسبتا عمیق در گردنش وجود داشت می نشینم.
" آسان تر از چیزی بود که انتظار داشتم "
لگد آتشین مطمعنا تکنیک تاثیر گذاری بود، اما بدون استفاده از آن هم به سادگی میتوانستم این خرس را شکست دهم.
[ سیستم اولین شکارتان را به شما تبریک میگوید ]
خب، حالا با این خرس تا قبل از اینکه فاسد بشود تا چند روز غذایی برای خوردن دارم.
مشتم را گره میمیکنم و به آن نگاه میکنم.
" حالا وقتشه که تهذیب رو شروع کنم "
×××
جین بالای درخت بلندی به آرامی نشسته بود.
او نوک انگشتانش را به هم چسبانده بود و با چشمانی بسته در حال تمرکز بود.
اکنون چند دقیقه ای است که پرورش دانتیان خودم را شروع کردهام.
اینکه سیستم مستقیما اطلاعات را به ذهنم وارد کرده بود باعث شده بود که بتوانم به راحتی آن را انجام دهم.
حالا من در حال استفاده از این روش تهذیب دانتیان بودم.
توی این روش باید انرژی را از محیط جذب کرد و سپس در دانتیان خود آن را به آرامی فشرده ساخت.
شاید این ساده به نظر برسد، اما چیز های خاصی در مورد آن وجود داشت، باید انرژی فشرده شده در دانتیان را در هفت نقطه مختلف فشرده کرد.
و سپس آن را در هفت اندازه مختلف قرار داد که برای هر سطح از دانتیان بزرگترین و کوچکترین محل اجتماع انرژی متفاوت بود و باید از قاعدهی خاصی برای فشرده کردن انرژی ها پیروی کرد.
همچنین سپس باید آن را دقیقا مانند منظومه خورشیدی در مدار های ساخت که همه شش نقطهی انرژی دیگر در مدارهایی به دور بزرگترین نقطه انرژی بچرخند
شاید این ها ساده به نظر برسد که انرژی ها را در نقاط مختلف دانتیان فشرده کرد، اما در واقع این یکی از سخت ترین کارهاست.
زیرا انرژی درون دانتیان تمایل دارد که در مرکز دانتیان جمع بشود و به پراکنده بودن علاقه ای ندارد.
و اینکه من بخواهم با این خواستهی انرژی مخالفت کنم، بسیار دردناک است...
اما در مقابل درد وارد کردن اجباری اطلاعات به مغزم، این دردی بسیار ناچیز دارد.
×××
به آرامی پلک هایم را باز می کنم.
" شب شده؟ "
هوا کاملا تاریک شده بود، و در تاریکی دید بسیار کمی داشتم.
"به نظر میرسه نمیتونم توی تاریکی پیش روی کنم."
روی شاخه درخت می ایستم و به آرامی محیط را بررسی میکنم.
درختی که روی آن بودم کمی بلندتر از سایر درختان بود و این باعث شد که بتوانم دید بهتری از جنگل داشته باشم.
جنگل تاریک بسیار آرام بود، طوری که انگار هیچ موجود زنده ای در آن وجود نداشت.
"هوممم..زیباست."
با دیدن شاخه های سایر درختان که در فاصلهی نسبتا نزدیکی از من بودند، چیزی در ذهنم جرقه زد.
همیشه میخواستم که این کار را انجام دهم ولی متاسفانه در زندگی قبلی ام توانایی انجام این کار را نداشتم.
از آنجایی که بدنم قویتر شده بود و همچنین به کمک سیستم توانستم وارد لایه اول هنر های رزمی شوم.
قدرت را در پا هایم جمع می کنم و بعد با یک فشار ناگهانی جهشی به سمت درخت بعدی انجام میدهم.
"دارم موفق میشوم!"
" آخ!"
انتظار نداشتم این اتفاق بیافته..خوشبختانه قبل از اینکه سقوط کنم موفق شدم که شاخه درخت را با دستم بگیرم.
با هر دو دستم شاخه را گرفتم و بدون تلاشی به روی شاخه رفتم.
"به نظر میرسه هنوز تعادل کافی رو ندارم."
بهتره که این تمرینات را برای زمان دیگری بیاندازم، اولویت اول من تقویت دانتیانم است.
راستش در مورد چیزی کنجکاوم.
" سیستم، آیا من فقط با پرورش دانتیانم میتوانم لایه هنر های رزمی ام را افزایش بدهم؟"
[ خیر، برای این کار نیاز است که هر سه مرکز به آن سطح برسند که قدرت شما در لایه بعدی درجه بندی شود ]
پس برای اینکه وار لایه بعدی شوم فقط پرورش دانتیان کافی نیست.
فهمیدم، ولی باز هم در ابتدا ترجیح میدهم که دانتیانم را در ابتدا تقویت کنم، چون انرژی مورد نیاز اکثر توانایی ها و تکنیک ها از دانتیان تامین می شود.
به حالت چهار زانو مینشینم و نوک انگشتانم را در جلوی شکمم به هم می چسبانم.
" خب وقت شروع کردنه "
×××
با نوازش نور خورشید بر پشت پلک هایم، به آرامی چشمانم را باز میکنم.
" صبح شده است "
[ سیستم برای دستیابی به موفقیتتان به شما تبریک می گوید ]
اوه، پس سیستم هم متوجه شده، بالاخره موفق شدم اولین نقطه فشرده را ایجاد کنم، یا به اصطلاح این تکنیک اولین "ستاره".
به آرامی از جایم بلند می شوم و از درخت به پایین می پرم
"من تمام دیشب رو بیدار بودم، ولی با این حال احساس خستگی نمیکنم."
[ به دلیل یکی از ویژگی های سیستم است ]
اومم، این سیستم واقعا یک سیستمه مفیده.
حالا وقتشه که به راهم ادامه بدهم.
×××
حدود یک ساعت است که در حال دویدنم، و بالاخره با چیزی مواجه شدم
"راستش کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که همه موجودات این جنگل مُرده اند."
با احتیاط کمی سرم را از پشت درخت بیرون می آورم و به دسته ای از خرس ها که با فرزندانشان در حال استراحت هستند را می بینم.
با اینکه آنها قوی کیستند و من به راحتی میتوانم آن خرس های زمین را شکست بدهم، با این حال ترجیح میدهم وقت خودم را تلف نکنم.
بهتره که آن ها را دور بزنم تا مجبور به مبارزه نشوم.
کمی از درخت دور میشوم و به سمت راست حرکت می کنم.
[ سیستم از عملکرد شما ناراضی است ]
[ ماموریت اجباری]
[ توضیحات ماموریت: کل خرس های زمین آن دسته را بُکُشید بدون خیچ ترحمی
مدت زمان: 3 ساعت ]
[ هشدار:
اگر کاربر ماموریت های اجباری را در وقت تایین شده تکمیل نکند می میرد ]
چی؟!
سیستم میخواهد من را مجبور به مبارزه کند؟!
کتابهای تصادفی

