فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

برگذیده‌ی خدایان

قسمت: 2

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
اون رو به روی من روی صندلی اش به حالت شاهانه ای نشسته. 

افرادی با کت و شلوار سیاه در اطراف او ایستاده اند. 

او رئیس یکی از برترین قبیله های این کشور است. 

قبیله او ، جهش یافته ها   جادوگران زیادی در قبیله خود دارد 

او با چشمان آبی رنگ بی احساسش به من نگاه می کنه و از روی صندلی بلند می شود و به سمت من می آید. 

با هر قدمی که بر می دارد ، صدای قدم هایش در کارخانه متروکه طنین انداز می شود. 

وقتی به نزدیکی من میرسد ، به یکی از زیر دستانش اشاره می کند و مرد سیاه پوش ، یک کاتانا را به او می دهد. 

کاتانا را از غلافش بیرون می کشد و تیغه آن را روی گلوی من می گزارد و با لحنی سرد می گوید. 

" یا برده من بشو ، یا همین الان بمیر." 

با شنیدن این حرفش بسیار خشمگین شدم و دندان هایم را روی هم فشردم و با چشمانی که انگار قصد شکار او را دارم به او نگاه کردم و گفتم. 

" حتی مرگ هم بهتر از خدمت به هرزه ای مثل تو هست" 

وقتی این حرف را زدم ، چیزی رو زیر گلوی خودم احساس کردم. 

وقتی به پایین نگاه کردم ، قطره های خونی را دیدم که روی زمین چکیده است 

چند لحظه بعد احساس درد کوچکی در زیر گلوی خود کردم و نفس هایم هر لحظه سنگین تر و چشمانم تار می شد. 

چشمانم را بسته بودم و آماده مرگ خودم بودم. 

در لحظات آخر صدایی را شنیدم که گفت. 

" اگر زندگی دیگری بود ، امیدوارم با هم دشمن نباشیم" 

و بعد جسم بی جان من روی زمین افتاد. 

اه ، یادم رفت بگم. راستش من هم یه جهش یافته بودم. 

می تونید حدس بزنید توانایی من چیه؟ 

بزارید بهتون یه راهنمایی کنم، توانایی من بهترین توانایی برای زنده موندنه ، ولی نمی تونی با اون کسی از زندگی کسی محافظت کنی. 

فهمیدین؟ 

درسته ، توانایی من نامیراییه، این توانایی به من اجازه می ده ، که در هر 24 ساعت 10 بار از مرگ برگردم . 

ولی امروز روز شانس من نبود ، چون این یازدهمین باری بود که توی امروز می میرم. 

و فکر کنم اون ها هم این محدودیت من رو می دونستند. 

اگه فرصت دیگه ای داشته باشم ، قول می دم که به اوج برسم ، و همه دنیا رو تصاحب کنم. 

و دنیا کاملا سیاه شد. 

وقتی چشمانم را باز کردم، خودم رو در یک محیط کاملا سیاه دیدم که تا چشم کار می کرد فقط سیاهی بود. 

و من در این سیاهی بی انتها معلق بودم. 

بعد از گذشت مدتی ، یک کادر سیاه رنگ جلوی من ظاهر شد که توی اون نوشته های سرخ رنگی وجود داشت. 

[تبریک می گویم ، شما به عنوان یکی از کاندید های برگزیده خدا انتخاب شده اید] 

[به درخواست خدایان ، شما دوباره زنده خواهید شد. لطفا توانایی خود را انتخاب کنید] 

همه این اتفاقات کمی عجیب بود ، ولی تا وقتی که بتونم دوباره زنده بشم ، هیچ چیزی مهم نیست. 

و یک صفحه دیگر ظاهر شد که در آن نوشته شده بود. 

[ 1_ غارتگر: این توانایی به شما اجازه می دهد، توانایی افرادی که حداکثر 10 لول از شما بالاتر هستند را تصاحب کنید.

2_ یادگیری سریع ( نوع نهایی) : به فرد اجازه می دهد هر چیزی را که می بیند در کثری از ثانیه یاد بگیرد ، حتی اگر توانایی منحصر به فرد یا توانایی خط خونی باشد، اما یادگیری هر چیز بهای بسیار سنگینی دارد

3_ رشد سریع( نوع نهایی): به فرد اجازه می دهد EXP که از شکار و کشتن هیولا ها و دیگر موجودات به دست می آورد 20 برابر شود.] 

خب ، اگر دقت کنیم ، برای شروع کار گذینه 3 مناسب ترینه و به من اجازه میده ، خیلی سریعتر از بقیه رشد کنم ، اما در طولانی مدت امکان داره افرادی با استفاده از آیتم ها و سایر دارایی های خودشون مقدار EXP دریافتی خودشون رو افزایش بدهند و قویتر از من بشن. 

پس گزینه 3 رد می شود. 

گزینه 1 خیلی تحریک کننده است ، اما این محدودیتی که دارد ، یکم نا امید کننده است. 

پس گذینه 1 نیز رد می شود. 

پس من گزینه 2 رو انتخاب می کنم ، چون اگر به بخش " هر چیزی که می بینید" دقت کنید ، می فهمید که این فقط محدود به توانایی ها نمی شود و امکان دارد جادو ها و حتی حرکت ها و هنر های رزمی و خیلی چیز های دیگر رو یاد بگیریم. 

و مهمتر از همه شاید بتونم توانایی هیولا ها رو هم یاد بگیرم. 

و با صدایی نسبتا بلند می گویم. 

" گذینه 2 را انتخاب می کنم" 

[ توانایی انتخاب شد] 

[ شما به ده سال قبل باز خواهید گشت] 

[آغاز رستاخیز... 5% ...27%...92%...100%] 

و زندگی جدید من از این لحظه شروع می شود.

کتاب‌های تصادفی