برگذیدهی خدایان
قسمت: 5
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
راستش یکم تعجب کردم که یه (صورت فلکی) به این زودی به من توجه کرده.
صورت های فلکی موجودات قدرتمند و بالا رتبه ای هستند که شامل خدایان، شیاطین بالا رتبه ، اربابان حقیقی و ... می شوند
البته نمی توانم بگویم که خوشحالم.
چون صورت فلکی ای که به من توجه کرده است ، یک صورت فلکی نوع عشق است و صرت های فلکی نوع عشق ، اغلب نمی توانند چیزی بدهند که بتوان از آن توی جنگ و مبارزه استفاده کرد.
ولی به هر حال ، اون یک صورت فلکیه ، پس باید به او احترام بگذارم.
ولی اول باید این پرنسس خجالت زده ای که توی بغلمه ر به بیمارستان ببرم.
در مرتبه اول باید سعی کنم که او را تا حد امکان از هر کارخانه ای دور کنم ، چون احتمال برخور اژدهای آتشین با یکی از آن کارخانه ها است
و من نمی توانم ریسک این را بکنم که یک آدم پول ساز رو از دست بدهم.
یک تاکسی می گیرم و به سمت یکی از بیمارستان های مرکز شهر حرکت می کنم.
در طول راه ، لیچارد کاملا ساکت بود ، ولی سیستم مدام پیام های روی اعصابی می فرستاد.
[صورت فلکی " عشق ممنوعه" به شما پیشنهاد می دهد فرد کنار خود را ببوسید]
[ صورت فلکی "عشق ممنوعه" می گوید ، اگر او را ببوسید به عنوان پاداش یک آیتم رده B به شما می دهد]
راستش به دست آوردن یه آیتم رده B ، در اضاء فقط یک بوسه ، ارزشش رو داره
ولی چون این آیتم رده B رو یک صورت فلکی نوع عشق می خواهد به من بدهد ، احتمالا ربطی به عشق و عاشقی و این چیزا داره.
پس نداشتن اون آیتم هم هیچ ضرری به من نمیروسونه.
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" با عصبانیت می گوید ، شما خیلی آدم بی جرئتی هستید که معشوقه خود را نمی بوسید]
این صورت فلکی ، دیگه واقعا داره می ره روی اعصابم.
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" با پوزخندی به شما نگاه می کند و می گوید، احتمالا به این خاطر کاری انجام نمی دهی چون مردانگی ات درست کار نمی کند]
بعد از دریافت این پیام ، حسابی عصبانی می شوم و کنترل خودم رو از دست می دهم و بدون در نظر گرفتن اینکه هنوز توی تاکسی هستیم با صدای بلند می گویم.
" حرومزاده ، اصلا برام مهم نیست که یه صورت فلکی ای ، اگه اون دهن گشادت رو نبندی ، کاری می کنم مردانگی ام رو تا عمق وجودت کاملا حس کنی."
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" خجالت زده می شود و با لکنت زبان می گوید، تا به حال کسی جرئت نکرده بود با او اینطوری صحبت کند.]
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" سعی می کند سرخ شدن گونه هایش از خجالت را با دست هایش بپوشاند]
چی شد؟ ، نکنه این صورت فلکی یه منحرف مازوخیسم هستش که از فحش های من خوشش اومده؟
راستی اون چرا از این جمله کلیشه ایه " تا حالا کسی جرئت نکرده با من اینطور صحبا کند" استفاده کرد؟
اینها الان مهم نیست ، من که به هیچ وجه دلم نمی خواد با این صورت فلکی منحرف ارتباط داشته باشم.
من بیشتر ترجیح می دهم با صورت های فلکی
" شیطانی که در اعماق دره استراحت می کند" ، "شیطان قتله گاه" ، " پرنس آشوب" و اینگونه صورت های فلکی ارتباط داشته باشم ، چون اونها می توانند خیلی چیز های مناسب تری برای مبارزه به من بدهند.
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" می گوید ، که می خواهد ، اسپانسر شما باشد .]
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" هدیه ای برای شما ارسال کرد]
[ مهارت ، ریاکاری به دست آمد]
[ نام مهارت: ریاکاری
رتبه: B
نوع: منفعل
توضیحات: این مهارت به صورت خودکار مهارت شما را در دروغ گویی افزایش می دهد ، و باعث می شود شما بتوانید راحت تر اعتماد بقیه را حلب کنید و در هنگام دروغ گویی اشتباه نمی کنید و افشا نمی شوید ، ذهنتان به سرعت بهترین دروغ را پردازش می کند]
با دیدن این پیام ، لبخندی نا خودآگاه بر روی لبانم می آید و با خودم فکر می کنم
" با اینکه این توانایی مبارزه ای نیست ، اما بسیار مناسبه."
صورت های فلکی موجودات قدرتمند و بالا رتبه ای هستند که شامل خدایان، شیاطین بالا رتبه ، اربابان حقیقی و ... می شوند
البته نمی توانم بگویم که خوشحالم.
چون صورت فلکی ای که به من توجه کرده است ، یک صورت فلکی نوع عشق است و صرت های فلکی نوع عشق ، اغلب نمی توانند چیزی بدهند که بتوان از آن توی جنگ و مبارزه استفاده کرد.
ولی به هر حال ، اون یک صورت فلکیه ، پس باید به او احترام بگذارم.
ولی اول باید این پرنسس خجالت زده ای که توی بغلمه ر به بیمارستان ببرم.
در مرتبه اول باید سعی کنم که او را تا حد امکان از هر کارخانه ای دور کنم ، چون احتمال برخور اژدهای آتشین با یکی از آن کارخانه ها است
و من نمی توانم ریسک این را بکنم که یک آدم پول ساز رو از دست بدهم.
یک تاکسی می گیرم و به سمت یکی از بیمارستان های مرکز شهر حرکت می کنم.
در طول راه ، لیچارد کاملا ساکت بود ، ولی سیستم مدام پیام های روی اعصابی می فرستاد.
[صورت فلکی " عشق ممنوعه" به شما پیشنهاد می دهد فرد کنار خود را ببوسید]
[ صورت فلکی "عشق ممنوعه" می گوید ، اگر او را ببوسید به عنوان پاداش یک آیتم رده B به شما می دهد]
راستش به دست آوردن یه آیتم رده B ، در اضاء فقط یک بوسه ، ارزشش رو داره
ولی چون این آیتم رده B رو یک صورت فلکی نوع عشق می خواهد به من بدهد ، احتمالا ربطی به عشق و عاشقی و این چیزا داره.
پس نداشتن اون آیتم هم هیچ ضرری به من نمیروسونه.
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" با عصبانیت می گوید ، شما خیلی آدم بی جرئتی هستید که معشوقه خود را نمی بوسید]
این صورت فلکی ، دیگه واقعا داره می ره روی اعصابم.
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" با پوزخندی به شما نگاه می کند و می گوید، احتمالا به این خاطر کاری انجام نمی دهی چون مردانگی ات درست کار نمی کند]
بعد از دریافت این پیام ، حسابی عصبانی می شوم و کنترل خودم رو از دست می دهم و بدون در نظر گرفتن اینکه هنوز توی تاکسی هستیم با صدای بلند می گویم.
" حرومزاده ، اصلا برام مهم نیست که یه صورت فلکی ای ، اگه اون دهن گشادت رو نبندی ، کاری می کنم مردانگی ام رو تا عمق وجودت کاملا حس کنی."
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" خجالت زده می شود و با لکنت زبان می گوید، تا به حال کسی جرئت نکرده بود با او اینطوری صحبت کند.]
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" سعی می کند سرخ شدن گونه هایش از خجالت را با دست هایش بپوشاند]
چی شد؟ ، نکنه این صورت فلکی یه منحرف مازوخیسم هستش که از فحش های من خوشش اومده؟
راستی اون چرا از این جمله کلیشه ایه " تا حالا کسی جرئت نکرده با من اینطور صحبا کند" استفاده کرد؟
اینها الان مهم نیست ، من که به هیچ وجه دلم نمی خواد با این صورت فلکی منحرف ارتباط داشته باشم.
من بیشتر ترجیح می دهم با صورت های فلکی
" شیطانی که در اعماق دره استراحت می کند" ، "شیطان قتله گاه" ، " پرنس آشوب" و اینگونه صورت های فلکی ارتباط داشته باشم ، چون اونها می توانند خیلی چیز های مناسب تری برای مبارزه به من بدهند.
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" می گوید ، که می خواهد ، اسپانسر شما باشد .]
[ صورت فلکی " عشق ممنوعه" هدیه ای برای شما ارسال کرد]
[ مهارت ، ریاکاری به دست آمد]
[ نام مهارت: ریاکاری
رتبه: B
نوع: منفعل
توضیحات: این مهارت به صورت خودکار مهارت شما را در دروغ گویی افزایش می دهد ، و باعث می شود شما بتوانید راحت تر اعتماد بقیه را حلب کنید و در هنگام دروغ گویی اشتباه نمی کنید و افشا نمی شوید ، ذهنتان به سرعت بهترین دروغ را پردازش می کند]
با دیدن این پیام ، لبخندی نا خودآگاه بر روی لبانم می آید و با خودم فکر می کنم
" با اینکه این توانایی مبارزه ای نیست ، اما بسیار مناسبه."
کتابهای تصادفی

