برگذیدهی خدایان
قسمت: 9
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
بعد از مقداری ارتقاء لول ، به سمت مکان اژدهای آتشین حرکت می کنم ، و او را می بینم که در آرامش خفته است.
پوزخندی می زنم ، و بعد با صدای بلند فریاد می زنم.
" آهای ، مارمولک گنده ، بیدار شو"
اژدها کمی تکان می خورد ، و بعد از جایش بلند می شود ، اژدها بسیار بزرگ است و ارتفاع اون به حدود ۲۰ متر می رسید.
کازوتو وقتی اژدها را از نزدیک دید ، ابدتا از ابهت اژدها ترسید ، اما بعد از کمی بررسی ، تمام ترسش از بین رفت و پوزخندی جایگزین آن شد.
[ صورت فلکی " شکارچی" بی صبرانه منتضر مرگ شماست]
[ صورت فلکی " اژدهایی که گوشت خدایان را می خورد" می گوید ، برگرد ، و جان خود را به هدر نده]
ز اینکه ، هنوز مبارزه را شروع نکردم ، اما اینهمه صورت فلکی توجهشان به من جلب شده بود ، بسیار خوش حال شدم ، همینه شماها باید بیشتر به من توجه کنید
[ صورت فلکی " شرارت سبز" با احساس سرگرمی به شما نگاه می کند و می گوید، شما بسیار سرگرم کننده اید]
اوه ، صورت فلکی " شرارت سبز" یا همون " لوکی" یک خدای شرارت از والاهالا است که در زندگی قبلی ام نیز بسیار به من کمک کرد. صدایم را صاف می کنم و می گویم
" لوکی ، مطمعن باش سرگرمت می کنم"
[صورت فلکی "شرارت سبز" از اینکه شما نام او را می دانید متعجب شده است]
[ به دلیل شناخت شما ، نام صورت فلکی " شرارت سبز" به " لوکی" تغییر می کند]
[ "لوکی" می گوید ، شباهت خاصی را در تو می بینم.]
[ " لوکی" برای شما ، هدیه ای ارسال کرد ، آیا آن را قبول می کنید؟ بله/ خیر ]
چیزی که " لوکی" به من بدهد ، مطمعنا در آینده کمک زیادی به من خواهد کرد. و در ذهنم کلمه " بله" را می گویم.
[ تبریک ، میزبان یک توانایی جدید به دست آورد]
[ نام : پیوند هیولای الهی
رده: S
نوع: فعال
مصرف مانا: 15
توضیحات : این توانایی به کاربر امکان می دهد که یک موجود الهی را احظار کند ، و به او فرمان بدهد ، اما اگر قدرت کاربر پایین باشد امکان دارد حیوان الهی شورش کند.]
با صدای بلند قهقهه می زنم که ناگهان احساس درد زیادی در اثر سوختن پوستم می کنم .
وقتی دوباره حواسم را جمع می کنم ، می بینم که اژدهای سرخ از نفس آتشین خود استفاده کرده است و من را کشته.
[ شما مردید]
[ شما شاهد اجرا شدن توانایی رده 《 S 》 نفس آتشین بوده اید]
[ آیا می خواهید از توانایی خود استفاده کنید و آن را یاد بگیرید؟ بله/ خیر ]
وقتی این را می بینم ، خوش حال می شوم که به هدف اصلی ام رسیده ام و در ذهنم کلمه "بله" را می گویم.
[ میزیان ممکن است ، در اثر بهایی که از یادگیری توانایی است ، بمیرید ، آیا هنوز مایل به یاد گیری توانایی هستید؟]
هاهاهاهاهاهاها ، این سیستم داره با من شوخی می کنه ؟ اگه درد ها و عذاب هایی که در زندگی قبلی ام تحمل کردم را حساب کنیم ، این درد های کوچک که چیزی نیست.
و در ضمن ، سیستم من را تهدید به مرگ کرده است ، اما من توانایی نامیرایی دارم و امروز فقط دو بار مرده ام.
و دوباره در ذهنم کلمه " بله " را می گویم.
[ کاربر ، یادگیری توانایی را تائید کرده است]
[ روح کاربر تا چند ثانیه دیگر به دنیای مجازات برستاده خواهد شد]
ناگهان دنیا سیاه شد ، و من خودم رو در شهری دیدم که در حال سوختن بو ، همه فریاد می زدند و به اینطرف و اونطرف می دویدند ، ولی توی این آشوب یه پسر بچه رو به روی کلیسای در حال سوختن ایستاده بود و فقط بهش نگاه می کرد.
بدنم بدون اختیار حرکت کرد و نزدیک اون بچه رفت ، تا صحنه رو از نزدیکتر بیینه.
پسر بچه صورتش رو از کلیسا برگردوند و با آسمون سیاه نگاه کرد که یک اژدهای عظیم آتشین توی آسمون در حال پرواز و سوزاندن شهر بود ، و اون اژدها وقتی چشمش به پسر بچه افتاد به سمت اون اومد و اون رو با پنجه هاش گرفت و گفت: یه چیز خوش مزه پیدا کردم.
بعد دوباره همه چیز سیاه شد و وقتی دوباره تونستم ببینم ، دیدم که ما توی یه غار هستیم و یک اژدهای بزرگ جلو من خوابیده و اون پسر بچه توی هوا معلقه.
نزدیک پسر بچه رفتم و دیدم که گوشت های صورتش کنده شده و اون صورت نداره، این صحنه ی وحشتناکی بود ولی من به طرز عجیبی از دیدنش منزجر نشدم.
چند لحظه بعد اژدها به سمت پسر بچه اومد و یکی از پاهای اون رو کند و گفت: تو خیلی کوچولویی ، ولی رگه های مانای تو برای اینکه بتونند من رو صد ها سال سیر کنند کافیه.
وقتی اژدها دندان نیش خودش رو توی پای کنده شده ی پسر بچه فرو کرد ، ناگهان رنگ پولک های اژدها از سرخ به سیاه تغییر کرد و اون با وحشت پای پسر بچه رو دور انداخت و گفت: نه ، نه ، نه این امکان نداره ، تو نباید وجود داشته باشی. و بعد با وحشت از غار خارج شد و پرواز کرد و رفت.
به محض رفتن اژدها پسر بچه روی زمین افتاد ، و من سعی کردم به اون کمک کنم اما، نمی تونستم بهش دست بزنم ، مثل این بود که همه اونها فقط تصاویر باشند.
روز ها یکی پس از دیگری می آمدند و می رفتند ، و تقریبا بعد از سه ماه ، پای کنده شده بچه به سمت بدن اون حرکت کرد و گوشت از دست رفته صورت او دوباره جمع شد و او فریاد می زد و ناله های جان سوزی می کرد.
و بعد از یک سال ناله کشیدن و فریاد زدن ، او شروع به در آوردن پولک کرد و بعد دم در آورد و کم کم شبیه اژدهایان شد. و ناگهان دوباره همه چیز سیاه شد و وقتی همه چیز روشن شد ، دیدم که در توکیو هستم و یک کادر جلو من ظاهر شد که روی اون نوشته بود.
[ جریمه پایان یافت ، شما دردناک ترین خاطره زی لونگ را دریافت کردید]
یک آه می کشم و زمزمه می کنم.
" دیگه هیچ وقت نمی خوام این رو دوباره تجربه کنم."
شاید شما با خودتون فکر کنید ، دیدن این صحنه ها ارزش به دست آوردن یه توانایی رده بالا را داشت ، ولی من فقط این صحنه ها رو نمی دیدم ، بلکه سیستم باعث شده بود من احساس زی لونگ رو توی همه این صحنه ها کاملا تجربه کنم و اون درد تحمل ناپذیر رو هم تجربه کنم.
به هر حال به نظر می رسه مهم نیست چقدر توی دنیای جریمه باشم ، زمان توی دنیای اصلی هیچ وقت تغییر نمی کنه و من دوباره به لحظه ای که توی اون بودم برمی گردم.
[ سطح شما به دلیل جریمه مرگ کاهش یافت]
خب حالا می دانم که اسم این اژدها زی لونگ است .
ولی مهم نیست.
وقتی زنده شدم ، مثل همیشه مقداری از آخرین جایی که مرده بودم دور شدم. و صفحه وضعیت خودم رو چک کردم.
=====وضعیت=====
نام: کازوتو
گونه: انسان
کلاس: ندارد
رنک: E
سطح: 11
ارزش زندگی: 1020
آمار قابل ارتقاء [قدرت : 15 سرعت:12 چابکی:20 هوش: 4 مانا: 20 استقامت:10 سرزندگی:6 شانس: 4]
آمار غیر قابل ارتقاء[ جذابیت: 15 وحشت: 40]
امتیازات آمار استفاده نشده: 0
عنوان : اولین قتل ___ شکارچی گوبلین( نوع برنزی)
اسپانسر : ندارد
توانایی های منفعل: یادگیری سریع《X》__ نامیرایی《A》__ ریاکاری 《B》
توانایی های فعال: قرارداد《؟؟》مانا: 1 ___ پیوند هیولای الهی 《S》مانا: 15 ___ نفس آتشین 《 S》مانا : (هر مقدار که بخواهید قدرت بیشتری ادر نفس آتشین استفاده کنید مانا بیشتری استفاده می شود)
========================
خب ، فعلا مانا زیادی ندارم که بتوانم از نفس آتشین حداکثر استفاده را ببرم ، اما می توانم از توانایی که لوکی به من داده استفاده کنم.
و در ذهنم می گویم " استفاده از توانایی (پیوند هیولای الهی).
[ توانایی " پیوند هیولای الهی" استفاده شد]
[ هیولای الهی ای که بیشترین کاربرد را برای کاربر دارد احضار می شود.]
[ در حال جستجو بهترین گذینه]
[ بهترین انتخاب یافت شد]
[ هیولای الهی احضار می شود]
ناگهان ، احساس خیلی خوبی به من دست داد ، به موجودی که احضار کرده بودم نگاه کردم ، او یک دائو اژدهای سفید رنگ چینی بود ، که بسیار زیبا و عظیم بود ، اما نباید از زوی قیافه زیبایش زود قضاوت کرد ، زیرا شهوت خونی که از سمت او می آید کافی است تا بتواند به راحتی موجوداتی مثل انسان ها را بکشد.
[ سیستم در حال ایجاد یک پیوند بین شما و هیولای الهی]
[ سیستم پیشنهادی برای شما دارد ، آیا می خواهید آن را بررسی کنید؟ بله/ خیر ]
عجیبه ، سیستم تا به حال همچنین کاری نکرده بود ، ولی حداقل می خواهم ببینم چیه. و در ذهنم کلمه " بله " را می گویم.
[ سیستم به شما پیشنهاد می کند که به جای استفاده از توانایی پیوند ، از توانایی منحصر به فرد بالا رتبه ای که دارید برای ارتباط با این هیولا استفاده کنید تا هیولای الهی نتواند هرگز به شما آسیبی برساند. ، نام آن توانایی شما " قرار داد " است.]
[ آیا می پذیرید؟]
از این اتفاق خیلی خوش حال می شوم و می گویم.
" بله"
پوزخندی می زنم ، و بعد با صدای بلند فریاد می زنم.
" آهای ، مارمولک گنده ، بیدار شو"
اژدها کمی تکان می خورد ، و بعد از جایش بلند می شود ، اژدها بسیار بزرگ است و ارتفاع اون به حدود ۲۰ متر می رسید.
کازوتو وقتی اژدها را از نزدیک دید ، ابدتا از ابهت اژدها ترسید ، اما بعد از کمی بررسی ، تمام ترسش از بین رفت و پوزخندی جایگزین آن شد.
[ صورت فلکی " شکارچی" بی صبرانه منتضر مرگ شماست]
[ صورت فلکی " اژدهایی که گوشت خدایان را می خورد" می گوید ، برگرد ، و جان خود را به هدر نده]
ز اینکه ، هنوز مبارزه را شروع نکردم ، اما اینهمه صورت فلکی توجهشان به من جلب شده بود ، بسیار خوش حال شدم ، همینه شماها باید بیشتر به من توجه کنید
[ صورت فلکی " شرارت سبز" با احساس سرگرمی به شما نگاه می کند و می گوید، شما بسیار سرگرم کننده اید]
اوه ، صورت فلکی " شرارت سبز" یا همون " لوکی" یک خدای شرارت از والاهالا است که در زندگی قبلی ام نیز بسیار به من کمک کرد. صدایم را صاف می کنم و می گویم
" لوکی ، مطمعن باش سرگرمت می کنم"
[صورت فلکی "شرارت سبز" از اینکه شما نام او را می دانید متعجب شده است]
[ به دلیل شناخت شما ، نام صورت فلکی " شرارت سبز" به " لوکی" تغییر می کند]
[ "لوکی" می گوید ، شباهت خاصی را در تو می بینم.]
[ " لوکی" برای شما ، هدیه ای ارسال کرد ، آیا آن را قبول می کنید؟ بله/ خیر ]
چیزی که " لوکی" به من بدهد ، مطمعنا در آینده کمک زیادی به من خواهد کرد. و در ذهنم کلمه " بله" را می گویم.
[ تبریک ، میزبان یک توانایی جدید به دست آورد]
[ نام : پیوند هیولای الهی
رده: S
نوع: فعال
مصرف مانا: 15
توضیحات : این توانایی به کاربر امکان می دهد که یک موجود الهی را احظار کند ، و به او فرمان بدهد ، اما اگر قدرت کاربر پایین باشد امکان دارد حیوان الهی شورش کند.]
با صدای بلند قهقهه می زنم که ناگهان احساس درد زیادی در اثر سوختن پوستم می کنم .
وقتی دوباره حواسم را جمع می کنم ، می بینم که اژدهای سرخ از نفس آتشین خود استفاده کرده است و من را کشته.
[ شما مردید]
[ شما شاهد اجرا شدن توانایی رده 《 S 》 نفس آتشین بوده اید]
[ آیا می خواهید از توانایی خود استفاده کنید و آن را یاد بگیرید؟ بله/ خیر ]
وقتی این را می بینم ، خوش حال می شوم که به هدف اصلی ام رسیده ام و در ذهنم کلمه "بله" را می گویم.
[ میزیان ممکن است ، در اثر بهایی که از یادگیری توانایی است ، بمیرید ، آیا هنوز مایل به یاد گیری توانایی هستید؟]
هاهاهاهاهاهاها ، این سیستم داره با من شوخی می کنه ؟ اگه درد ها و عذاب هایی که در زندگی قبلی ام تحمل کردم را حساب کنیم ، این درد های کوچک که چیزی نیست.
و در ضمن ، سیستم من را تهدید به مرگ کرده است ، اما من توانایی نامیرایی دارم و امروز فقط دو بار مرده ام.
و دوباره در ذهنم کلمه " بله " را می گویم.
[ کاربر ، یادگیری توانایی را تائید کرده است]
[ روح کاربر تا چند ثانیه دیگر به دنیای مجازات برستاده خواهد شد]
ناگهان دنیا سیاه شد ، و من خودم رو در شهری دیدم که در حال سوختن بو ، همه فریاد می زدند و به اینطرف و اونطرف می دویدند ، ولی توی این آشوب یه پسر بچه رو به روی کلیسای در حال سوختن ایستاده بود و فقط بهش نگاه می کرد.
بدنم بدون اختیار حرکت کرد و نزدیک اون بچه رفت ، تا صحنه رو از نزدیکتر بیینه.
پسر بچه صورتش رو از کلیسا برگردوند و با آسمون سیاه نگاه کرد که یک اژدهای عظیم آتشین توی آسمون در حال پرواز و سوزاندن شهر بود ، و اون اژدها وقتی چشمش به پسر بچه افتاد به سمت اون اومد و اون رو با پنجه هاش گرفت و گفت: یه چیز خوش مزه پیدا کردم.
بعد دوباره همه چیز سیاه شد و وقتی دوباره تونستم ببینم ، دیدم که ما توی یه غار هستیم و یک اژدهای بزرگ جلو من خوابیده و اون پسر بچه توی هوا معلقه.
نزدیک پسر بچه رفتم و دیدم که گوشت های صورتش کنده شده و اون صورت نداره، این صحنه ی وحشتناکی بود ولی من به طرز عجیبی از دیدنش منزجر نشدم.
چند لحظه بعد اژدها به سمت پسر بچه اومد و یکی از پاهای اون رو کند و گفت: تو خیلی کوچولویی ، ولی رگه های مانای تو برای اینکه بتونند من رو صد ها سال سیر کنند کافیه.
وقتی اژدها دندان نیش خودش رو توی پای کنده شده ی پسر بچه فرو کرد ، ناگهان رنگ پولک های اژدها از سرخ به سیاه تغییر کرد و اون با وحشت پای پسر بچه رو دور انداخت و گفت: نه ، نه ، نه این امکان نداره ، تو نباید وجود داشته باشی. و بعد با وحشت از غار خارج شد و پرواز کرد و رفت.
به محض رفتن اژدها پسر بچه روی زمین افتاد ، و من سعی کردم به اون کمک کنم اما، نمی تونستم بهش دست بزنم ، مثل این بود که همه اونها فقط تصاویر باشند.
روز ها یکی پس از دیگری می آمدند و می رفتند ، و تقریبا بعد از سه ماه ، پای کنده شده بچه به سمت بدن اون حرکت کرد و گوشت از دست رفته صورت او دوباره جمع شد و او فریاد می زد و ناله های جان سوزی می کرد.
و بعد از یک سال ناله کشیدن و فریاد زدن ، او شروع به در آوردن پولک کرد و بعد دم در آورد و کم کم شبیه اژدهایان شد. و ناگهان دوباره همه چیز سیاه شد و وقتی همه چیز روشن شد ، دیدم که در توکیو هستم و یک کادر جلو من ظاهر شد که روی اون نوشته بود.
[ جریمه پایان یافت ، شما دردناک ترین خاطره زی لونگ را دریافت کردید]
یک آه می کشم و زمزمه می کنم.
" دیگه هیچ وقت نمی خوام این رو دوباره تجربه کنم."
شاید شما با خودتون فکر کنید ، دیدن این صحنه ها ارزش به دست آوردن یه توانایی رده بالا را داشت ، ولی من فقط این صحنه ها رو نمی دیدم ، بلکه سیستم باعث شده بود من احساس زی لونگ رو توی همه این صحنه ها کاملا تجربه کنم و اون درد تحمل ناپذیر رو هم تجربه کنم.
به هر حال به نظر می رسه مهم نیست چقدر توی دنیای جریمه باشم ، زمان توی دنیای اصلی هیچ وقت تغییر نمی کنه و من دوباره به لحظه ای که توی اون بودم برمی گردم.
[ سطح شما به دلیل جریمه مرگ کاهش یافت]
خب حالا می دانم که اسم این اژدها زی لونگ است .
ولی مهم نیست.
وقتی زنده شدم ، مثل همیشه مقداری از آخرین جایی که مرده بودم دور شدم. و صفحه وضعیت خودم رو چک کردم.
=====وضعیت=====
نام: کازوتو
گونه: انسان
کلاس: ندارد
رنک: E
سطح: 11
ارزش زندگی: 1020
آمار قابل ارتقاء [قدرت : 15 سرعت:12 چابکی:20 هوش: 4 مانا: 20 استقامت:10 سرزندگی:6 شانس: 4]
آمار غیر قابل ارتقاء[ جذابیت: 15 وحشت: 40]
امتیازات آمار استفاده نشده: 0
عنوان : اولین قتل ___ شکارچی گوبلین( نوع برنزی)
اسپانسر : ندارد
توانایی های منفعل: یادگیری سریع《X》__ نامیرایی《A》__ ریاکاری 《B》
توانایی های فعال: قرارداد《؟؟》مانا: 1 ___ پیوند هیولای الهی 《S》مانا: 15 ___ نفس آتشین 《 S》مانا : (هر مقدار که بخواهید قدرت بیشتری ادر نفس آتشین استفاده کنید مانا بیشتری استفاده می شود)
========================
خب ، فعلا مانا زیادی ندارم که بتوانم از نفس آتشین حداکثر استفاده را ببرم ، اما می توانم از توانایی که لوکی به من داده استفاده کنم.
و در ذهنم می گویم " استفاده از توانایی (پیوند هیولای الهی).
[ توانایی " پیوند هیولای الهی" استفاده شد]
[ هیولای الهی ای که بیشترین کاربرد را برای کاربر دارد احضار می شود.]
[ در حال جستجو بهترین گذینه]
[ بهترین انتخاب یافت شد]
[ هیولای الهی احضار می شود]
ناگهان ، احساس خیلی خوبی به من دست داد ، به موجودی که احضار کرده بودم نگاه کردم ، او یک دائو اژدهای سفید رنگ چینی بود ، که بسیار زیبا و عظیم بود ، اما نباید از زوی قیافه زیبایش زود قضاوت کرد ، زیرا شهوت خونی که از سمت او می آید کافی است تا بتواند به راحتی موجوداتی مثل انسان ها را بکشد.
[ سیستم در حال ایجاد یک پیوند بین شما و هیولای الهی]
[ سیستم پیشنهادی برای شما دارد ، آیا می خواهید آن را بررسی کنید؟ بله/ خیر ]
عجیبه ، سیستم تا به حال همچنین کاری نکرده بود ، ولی حداقل می خواهم ببینم چیه. و در ذهنم کلمه " بله " را می گویم.
[ سیستم به شما پیشنهاد می کند که به جای استفاده از توانایی پیوند ، از توانایی منحصر به فرد بالا رتبه ای که دارید برای ارتباط با این هیولا استفاده کنید تا هیولای الهی نتواند هرگز به شما آسیبی برساند. ، نام آن توانایی شما " قرار داد " است.]
[ آیا می پذیرید؟]
از این اتفاق خیلی خوش حال می شوم و می گویم.
" بله"
کتابهای تصادفی



