فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

یک جهان انیمه ای: شروع از شیطان کش

قسمت: 2

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
002_​​این یک شیطان بود.
موجود جلوی آیدن یه شیطان بود!
 
شيطان عصبي به ايدن خيره شده بود و ناگهان خنده ي وحشتناکي از خودش بيرون آورد "هی هی ، من خیلی خوش شانسم تو همچین جایی یه ادم پیدا کردم!."  
 
شیطان بعد از صحبت کردن، لب هاش رو لیسید و در حالی که چشمانش بدن ایدن رو زیرو رو می کرد ، ظاهرا فکر می کرد خوشمزه ترین جای بدن ایدن کجاش میتونه باشه.
 
با دیدن این شیطان ، اولین واکنش ایدن این بود که شمشیرش رو امتحان کنه. 
 
اما اون به سرعت متوجه شد که حتی نمی دونه چجوری باید از  شمشیر استفاده کنه. 
 
بدونه دونستن این، شمشیر شیطان سنجین فقط یک شمشیر معمولی بود ، شاید حتی کمی کمتر از یک شمشیر معمولی در اونم در بهترین حالت. 
 
چیزی که ایدن رو حتی بیشتر ناامید کرد این بود که اون فقط یک فرد عادی بود، قدرت یا تکنیک استفاده از این شمشیر رو از کجا باید می دونست؟ 
 
ايدن سعي کرد با سيستم ارتباط بگيره "هی سیستم...ميشه چند تا قدرت بهم قرض بدي ؟ فقط چند ثانیه؟  خواهش ميکنم حتی اگه در حد یه لحظه هم قدرت ***گونه داشته باشم میتونم دخلش رو بیارم!"
 
اما متاسفانه ، به نظر نمی رسید که سیستم بخواهد به او پاسخ دهد.
 
با احساس ناامیدی در وجود آیدن ، شیطان به آرامی به او نزدیک شد و می خواست از بیان ناامید کننده طعمه اش لذت ببرد.
 
ناگهان ، ایدن با چهره ای امیدوار به پشت سر شیطان نگاه کرد.
 
شيطان وحشت زده شده بود ، ینی کی پشت سرش بود که اون حتی متوجه حضورش هم نشده بود؟
 
شیطان خیلی زود پشت سرش رو نگاه کرد ، ولی چیزی اونجا نبود.
 
آيدن از اين فرصت استفاده کرد و شروع به فرار کرد
 
"تو فقط یه غذاي لعنتي هستی، تو واقعا جرات ميکني منو گول بزني!" 
 
شیطان وقتی فهمید که فریب خورده ، خشمگینانه دنبالش رفت. مصمم بود که اين انسان رو گیر بندازه و مجبورش کنه که وقتی هنوز زدست شاهد خورده شدن خودش باشه!
 
با وجود اینکه آیدن در سن 19 سالگی به بهترین وضعیت جسمی اش برگشته بود ، توانایی های جسمی اش هنوز کمی بهتر از توانایی های یک فرد معمولی بود.
 
اون تقریبا چند بار نزدیک بود توسط شیطان گیر بیوفته اما با مانور چابک و فرز بین درختا موفق به فرار شد.
 
اما در نهایت ، آیدن اول و آخر هنوز یه انسان بود ، نمی تونست با یه شیطان که استقامت به ظاهر بی نهایت داشت مقایسه بشه.
 
لحظه ای که نشانه های خستگی تو بدن ایدن ظاهر شد، شیطان از این فرصت استفاده کرد و با لگد بهش حمله کرد و اون رو زد.
 
آیدن فقط چیزی سخت رو احساس کرد که از عقب به پشتش ضربه زد ، بدن آیدن به طور غیرقابل کنترل چندین دور به دور خودش چرخید و به جلو پرتاب شد!
 
"غذای لعنتی ، حالت جا اومد؟!"
 
شيطان عصباني دوباره لگد زد ، پاهاش به شدت سينه آیدن رو لگد کرد اونم درست وقتي که آیدن قصد برخواستن داشت.
 
این بار ایدن حتی بیشتر پرواز کرد و صدای شکستن استخوان هاش رو شنید.
 
سرفه 
 
سرفه 
 
سرفه!
 
او بی وقفه سرفه کرد ، با نگاه کردن به شیطان ، خودش را مجبور کرد که تا بلند بشه.
 
راه ديگه اي نبود ، وقتش بود که سر همه چيز ریسک کنه!
 
خبر خوب حداقل این بود که این شیطان فقط یه شیطان سطح پایین بدون هیچ هنر خونی بود.
 
تو این لحظه، شیطان ناگهان فریاد زد و به سمتش حمله کرد.
 
آیدن بلافاصله شمشیر رو بلند کرد تا جلوی پنجه های شیطان رو بگیره.
 
اما با این وجود، اون هنوز توسط نیروی قدرتمند شیطان عقب رونده شد و مستقیما با تنه درخت پشت سرش برخورد کرد.
 
با نگاه کردن به شيطان ديوانه اي که جلوش بود ، ايدن فقط ميتونست قمار کنه.
 
دستش به شدت قبضه شمشیر رو گرفت ناگهان شمشیر رو بیرون کشید و در نهایت شکل کامل تیغه سنجین رو نشون داد.
 
تیغه با انعکاس آبی کمرنگ در نور ماه به آرامی می درخشید ، الگوی راه راه روی تیغه آبی توهم آمیز و رویایی به نظر می رسید.
 
متاسفانه آیدن الان وقت نداشت که ازش تعریف و تمجید کنه بعد از کشیدن تیغه، به شدت به گردن شیطان ضربه زد.
 
تیغه تا نیمه گردن شیطان رو برید و شیطان بلافاصله ناله دردناکی کرد.
 
اما ایدن متوقف نشد ، لحظه ای که مقاومت شیطان کاهش یافت ، آیدن فرصت رو غنیمت شمرد و تیغه رو به شدت پیچید.
 
گردن شیطان بلافاصله با یه صدای ترق شکست!
 
آیدن ديد که شيطان رو به عقب افتاده و سرش رو که تقريبا از گردنش آویزون شده رو تو دستاش گرفته، آیدن به اون وقت نداد تا دوباره  نفس بگيره. 
 
اون بلافاصله به سمت حریف حمله کرد و شیطان رو در حالی که از حرکت برای چسباندن گردنش عاجز بود به زمین زد.
 
به اون هیچ فرصتی برای واکنش نشون نداد، آیدن با انداختم وزنش به کمک کف دستش رو تیغه شیطان سنجین قدرتش رو گردن شیطان فوران کرد!
 
تحت فشار تیغه شیطان سنجین، بلافاصله چند سانتی متر گردن شیطان بریده شد.
 
شيطان از درد جیغ میکشید ، بازوهاش به طور غيرقابل کنترل در هوا مي لرزيد ، خون از زخم مي ريخت و روی دست ها و لباس هاي ايدن مي پاشيد.
 
شیطان از شدت درد التماس میکرد اما آیدن جرات نکرد متوقف بشه، زیرا اگه به این هیولا فرصت بده ، کسی که در حال مرگه میتونه خودش باشه.
 
ببرش!
 
ببرشش!
 
گردنش رو خورد کن!
 
مهم نبود که شیطان چقدر جیغ می زد ، مهم نبود که خون چقدر به صورت آیدن می پاشید، مهم نبود که بازوهای اون چقدر درد داشت ، ایدن جرأت نکرد لحظه ای مکث کنه.
 
بالاخره! 
 
با صدای " ترک " - تیغه شکسته شد؟!
 
آیدن برای نیم ثانیه شوکه شد ، سپس به سرعت به ضربه زدن به تیغه باقی مانده که هنوز در گردن شیطان گیر کرده بود ادامه داد.
 
تیغه شیطان سنجین در اصل از بیش از هزار قطعه قطعه تشکیل شده بود ، بدون هاله ای که اون رو کنار هم نگاه میداشت، به سادگی نمی تونست یک شکل جامد رو حفظ کنه.
 
خوشبختانه تیغه ای که توی گردن شیطان گیر کرده بود تحت تاثیر قرار نگرفته بود.
 
در حال حاضر ، تنها یک پنجم گردن متصل باقی مانده بود.
 
شیطان شروع به التماس کرد. 
 
"لطفا اینکارو نکن! قسم میخورم دیگه آدم نمیخورم! می تونم به یه شیطان تبدیلت کنم! من بهت زندگی ابدی میدم حتی میتونی به عنوان یکی از برترین ها خدمت کنی! خواهش میکنم!"
 
آيدن حرف هاش رو باور نکرد ، اگه اعمال زور رو متوقف کنه ممکنه شیطان فرار کنه.
 
متاسفانه اون الان انرژی اضافی برای مسخره کردن شیطان نداشت، فقط می تونست از قدرت باقیمانده اش برای گذاشتن قدرت رو پشت تیغه استفاده کنه.
 
بالاخره بعد از تلاش های بی وقفه ، گردن شیطان کاملا قطع شد!
 
سر شيطان چند تا غلط زد و به سمتش چرخيد آیدن خودش رو نگه نداشت تا به شدت جمجمه شیطان رو نصف نکنه.
 
اون به یاد می آورد که یک شیطان کشته نمیشه مگه اینکه سرش توسط شمشیر نیچیرین که از سنگ معدن خورشید ساخته شده بود ، قطع بشه.
 
آیدن نمی دونست که آیا تیغه شیطان سنجین این ویژگی رو داره یا نه ، فقط برای اینکه در امان باشه، باید ابتدا حریف رو مهار کند.
 
در بدترین حالت اون فقط می تونه اون رو تا طلوع خورشید مهار کنه و تا خورشید اون رو به هیچ تبدیل کنه! 
 
اما با تعجب متوجه شیطان شد ، بدن شيطان به آرامي شروع به از بين رفتن کرد.
 
این به او اجازه داد تا نفس راحت بکشد ، فکر کن که تیغه شیطان سنجین می تونه این کار رو انجام بده! 
 
به نظر مياد که سيستم اين تيغه رو عمدا به من داده
 
به نظر می رسید که وضعیت را شیطان نیز متوجه شده است ، شیطان با ناامیدی شروع به فریاد زدن کرد: "کیساما، کیساما، کیساما! اگه دوباره شیطون بشم زنده نمیذارمت!"
 
تو قبلا یه شیطان هستی.. 
 
آيدن در ذهنش ساکت جواب داد
 
او واقعا خسته بود ، در غیر این صورت قطعا این به این شیطان فحش هایی از قرن بیست و یکم میداد.
 
بالاخره، وقتي شيطان کاملا از بين رفت ، آیدن يه نفس راحت کشيد.
 
نیمه تیغه گیر کرده در زمین را بیرون کشید و نیمه شکسته دیگر را برداشت ، او به طور موقت دو انتهای شکسته را کنار هم قرار داد.
 
قبل از اینکه کاملا لمس شوند ، دو تیغه بلافاصله مثل آهنربا به هم جذب شدند.
 
تیغه بلافاصله دوباره کامل شد ، بدون هیچ اثر قابل مشاهده ای.
 
او يه کم تعجب کرد ، به نظر مياد که نگه داشتن شمشير شيطان سنجين راحت تر از اوني بود که تصورش رو ميکرد.
 
"اوه ، این اولین باریه که من یه شمشیر میبینم!"
 
یک صدای ملایم و لطیف ناگهان در کنار گوشش صدا کرد.
 
ايدن با چشمان خالي خيره شده بود ، انگار يه چيزي رو فهميده بود. 
 
او بلافاصله از جای اصلی خود پرید و به سمت شخصی که ناگهان پشت سر او ظاهر شده بود نگاه کرد.
 
يه زن بود که يه ردای سفيد پوشيده بود ، با رنگ موي بنفش و عميق ، و يک قلاب موي پروانه اي که به پشت سرش چسبيده بود او با لبخند به آيدن نگاه مي کرد.
 
اون چهره ي زيبا و آشنا قلب آیدن رو به طور غيرعمدي لرزوند.
 
یکی از شخصیت های محبوب زن انیمه شیطان کش تازه وارد بود تازه وارد صحنه شده بود: یکی از نه هاشیرای سپاه شیطان کشان
 
هاشیرای پروانه!
 
کوچو شینوبو!




سلام نظرات و انتقات دلیل زندگی ما مترجم ها هستن
پس تا وقتی که یه کامنت نبینم از قسمت بعدی خبری نیست :)

کتاب‌های تصادفی