نوآ خیلی سریع بود، مرد فرصتی برای پرتاب نیزههای خود پیدا نکرد زیرا نوآ در یک لحظه به موقعیت او رسید.

فرم سوم اجرا شد، شش شمشیر یکی شدند و با یک حمله عمودی رو به پایین به سمت مرد کوبیدند.

خطر!

این مرد یک جادوگر رتبه ۳ بود، او به طور غریزی می‌دانست که اگر اجازه دهد حمله به او برسد، می میرد.

قبل از اینکه شمشیر بسیار سریع نوآ با آنها درگیر شود، نیزه هایش را در یک حرکت دفاعی بالای سرش رد کرد.

تعجب در چشمان مرد ظاهر شد وقتی دید که حمله نوآ راه خود را از نیزه هایش می شکست، بالاخره آن سلاحها توسط یک طلسم ایجاد شده بودند، او باور نمی کرد که یک هنر رزمی ساده بتواند آنها را سوراخ کند.

هنگامی که یکی از نیزه هایش را کنترل می کرد و آن را منفجر می کرد، چشمانش با اراده می درخشید، نوآ بر اثر انفجار به عقب پرتاب شد، اما مرد ناگهان متوجه شد که چیزی اشتباه است: طلسمی که او از آن به عنوان تکیه گاه استفاده می کرد، در حال شکستن بود. قابلیتهای فرم سوم سکو را به دو نیم کرده بود و دود سیاه منتشر شده در اثر حمله ترکیب آن را بیشتر بیثبات کرده بود.

نوآ تهذیب گر مرحله مایع را هدف قرار نداد بلکه جای پای او را هدف گرفت!

مرد شروع به افتادن کرد، نوعی لایه هوا پیکر او را فرا گرفت و از رسیدن دود سیاه به پوستش جلوگیری کرد.

نوآ تنها پس از ۱۲ متر توانست خود را متوقف کند، بدن او توسط هیلونگ پوشانده شده بود تا در برابر انفجار مقاومت کند، اما مقداری خون از دهان و گوشهایش بیرون میآمد، دفاع هیلونگ قادر به مسدود کردن کامل امواج شوک ایجاد شده نبود.

با این حال، مایع نفس از قبل در داخل دستگاه گردش خون او قرار داشت، آن زخمها با سرعت زیادی در حال بهبود بودند در حالی که نوآ روی مرد در حال سقوط تمرکز کرد.

«اون در اثر انفجار آسیب ندید، به خاطر اون لایه محافظه؟»

هر لحظه برای نوآ مانند یک دقیقه می گذشت، انرژی ذهنی او وارد حکاکیهای دیوارهای کره او شد و تواناییهای تحلیلی او را از طریق تکنیک قضاوت آسمانی بهبود بخ...