فصل ۴۶۱: شکست‌ها دمای ماهیچه‌های جدید برده با سرعت زیادی بالا رفت، پوست روی آن ماهیچه‌ها قادر به تحمل چنین گرمایی نبود و شروع به سوختن کرد و در این فرآیند دودی خاکستری از خودش منتشر کرد. نوآ می‌دانست که در آن لحظه اشتباهی انجام داده و دیگر برای برده دیر شده، به‌همین دلیل هم از ادغام این دو بدن دست برنداشت، او می‌خواست تا آنجا که می‌توانست قبل از مرگ برده و شکست آزمایشش، تجربه به‌دست آورد. ادغام سیستم عضلانی کامل شده و تمرکز نوآ روی سیستم اسکلتی قرار گرفت. استخوان‌های جانور جادویی شروع به مایع شدن کرده و وارد بدن برده شدند، با تغییر استخوان‌های مرد به روش جعل عنصری، صداهای ترک خوردن چیزی طنین‌انداز شد. از زمان شروع آزمایش، برده هرگز فریاد زدنش را متوقف نکرده بود، بدنش در حالی که کاملاً بیدار بود پیوسته تغییر می‌کرد. سپس، قبل از اینکه نوآ حتی بتواند نیمی از سیستم‌های اسکلتی را با هم ترکیب کند، پوست مرد کاملاً سوخته و برده نیز مرده بود. نوآ شکست خورد. البته انتظارش هم می‌رفت، نوآ نمی‌توانست امیدوار باشد که به این زودی به نتیجه برسد، مخصوصاً وقتی در تلاش برای انجام کاری بود که هیچ‌کس نتوانسته بود در آن موفق شود. انرژی ذهنی او به‌سرعت وارد خطوط درخشان روی دیوارهای دریای آگاهیش شد، تکنیک قضاوت آسمانی به او کمک کرد تا به‌سرعت دلیل شکست خوردن آزمایشش را پیدا کند. - آمیختگی پوست‌ها به اندازه کافی خوب نبود، به‌همین دلیل قابلیت‌های پوست جانور جادویی هم درست منتقل نشد. خوب، بهتره بگم که همچین ترکیب سستی نمی‌تونه ویژگی‌های خودش رو درست و حسابی نمایش بده. موجود نمی‌توانست سوزش ماهیچه‌های زیر آن را تحمل کند و منجر به مرگ برده شد. - به نظر می‌رسه که نمی‌تونم حتی در مراحل اولیه ادغام از یک ترکیب خوب چشم پوشی کنم ...