فصل ۵۴۸ . توهم

ذهن نوآ در حالی که با دسته ببرهای رتبه ۴ می‌ جنگید سرگردان شد.

وجود او جهان را تحت تأثیر قرار داد و او می ‌توانست انرژی‌های اطراف خود را در بخشی از قدرت خود تغییر دهد، اما این فقط نوعی دزدی بود.

تهذیب‌گران نفس جهان را جذب کردند، اما بیشتر آنها اراده آسمان و زمین را از آن حذف نمی کردند، حتی تهذیب‌گران قهرمانی همچنان قوانین عنصر خود را که توسط جهان ایجاد شده بود حفظ می کردند.

با این حال، ایجاد چیزی از مواد خامی که قبلاً در محیط وجود داشت کافی نبود، مسیر او باید او را به وضعیتی شبیه آسمان و زمین می‌ رساند.

به بیان ساده، نوآ احساس کرد که باید به حالتی برسد که وجودش بتواند چیزی شبیه نفس ایجاد کند.

از این گذشته، او می ‌دانست که آسمان و زمین موجودات باهوشی هستند، نمی ‌توانست قدرتی را که در اختیار دارند تصور کند، اما برای همه آشکار بود که می ‌توانند انرژی شگفت‌انگیزی را خلق کنند که جهان را پر کرده است.

البته نوآ فعلا فقط درحال رویا پردازی بود.

مسیر او روشن ‌تر از قبل بود، اما او قدرت تصور پایان آن را نداشت، او فقط می ‌توانست به بینش‌ هایی ادامه دهد که در نهایت او را به سمت جذب قوانین دیگر عنصر تاریکی سوق دهد.

درک قوانینی که با فردیتش مطابقت داشت و رشد کردن تا زمانی که تبدیل با قانون خودش شود، این همان چیزی بود که نوآ در مورد راه یزدانی می‌ دانست!

- همه چیز از خودت شروع میشه.

نوآ چشمانش را بست تا احساساتی را که در بدنش می ‌گذرد بهتر تجربه کند.

اجساد جانوران جادویی که دسته ببرها را می‌ ساختند بی جان در اطراف او افتاده بودند، او در حالی که ذهنش سرگردان بود همه آنها را کشته بود.

او به وضوح می ‌توانست قدرت مخربی که در بدنش وجود دارد، گرسنگی و غرور آن را احساس کند.

به نظر می رسید که همه چیز درمورد بخش حیوانی او ساخته شده است تا دنیایی را که آسمان و زمین ایجاد کرده ‌اند نابود کند، او احساس می‌ کرد که به نوعی دشمن نفس است.

با این حال، آفرینش نیز وجود داشت.

شمشیر هایش را تکان می ‌داد خطوط سیاه ایجاد می‌ کرد و ریه هایش می‌ توانستند انرژی خالص را به شعله تبدیل کنند.

نوآ از انرژی ربوده شده از آسمان و زمین برای ...