تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 578
فصل ۵۷۸ زانو زدن
ارول سپس به طوماری که هنوز در دستان جون بود اشاره کرد و به صحبت ادامه داد.
«خانواده الباس میدونن که تو به زودی یه تهذیبگر قهرمان کامل خواهی شد و میخوان نشان بدن که استعدادهای امیدوار کنندهای وجود داره که انتخاب میکنند تو رده خودشون باقی بمونن. بیخیال، جون. این فقط یک جلسه تبادله. ما بدتر ازیناروهم توی میراث سلطنتی انجام دادیم.»
جون با شنیدن این کلمات دقیق شد.
خانواده الباس در آن سالها به کاوش برج در کشور نررر ادامه داده بودند.
جون و ارول با کمک سایر تهذیبگرانی که سلطنتیها توانستند پیدا کنند، به پاکسازی طبقات ادامه داده بودند، اما پیشرفت آنها کند بود.
محدودیتی برای رشد آنها در آن سالها وجود داشت، و مراحل پایینتر میراث سلطنتی شروع به نشان دادن تعداد بالایی از جانوران جادویی رتبه ۴ کرده بود.
نیازی به گفتن نیست که اکتشاف تا زمانی که تهذیبگران رده قهرمانی که ربط و علتی با خانواده الباس نداشتند در ملت اوترا ظاهر شدند، متوقف شده بود.
با این حال، واکنش جون از خاطرات آن آزمونها نشأت نمیگیرد.
آنچه او را نگران میکرد آگاهی خانواده سلطنتی از وضعیت مراکز قدرتش بود!
دانستن دانتیان یا بدن او مشکلی نبود، زیرا پنهان کردن آنها بسیار دشوار بود.
اما، دریای آگاهی یک تهذیبگر، شخصیترین فضای آن بود، اما سطح ذهن جون هنوز توسط خانواده سلطنتی قابل درک بود.
«قسم میخورم که بعضی از حرفات داره کم کم شبیه حرفای اون میشه.»
ارول وقتی این کلمات را به زبان آورد کمی خندید، اما قیافهاش خیلی زود جدی شد.
«جون، باید از مقایسه خودن با اون دست برداری. شاید توی تهذیب بینظیر باشه، اما هر جا که میره دنبالهای از اجساد از خودش به جا میذاره. مثلا روت رو ببین. ارادهی اون بعد از مأموریتمون توی مجمع الجزایر شکسته، و اون ادعا میکنه که حتی موهبت اون نیز تحت تأثیر اون برخورد قرار گرفته. هیچوقت رد پای یک هیولا رو دنبال نکن مگر اینکه بخوای به هیولا تبدیل بشی.»
ارول به جون نصیحتی کرد و جون میدانست که او حقیقت را میگوید.
با این حال، او نمیتوانست احساسات خود را در این مورد کنترل کند، نوآ خیلی به او کمک کرده بود.
« من دست تو رو گرفتم و دنیام تغییر کرد، ...
کتابهای تصادفی

