فصل ۶۶۵ . یزدان بی حوصله

به محض اینکه شیطان تعقیب گر سی ‌و ‌هفت را متقاعد کرد تا به هایو کمک کند، سه شیطان آنجا را ترک کردند.

آنها می‌خواستند مدتی به تنهایی در مورد مسائل خصوصی صحبت کنند و هیچ کس نمی‌توانست آنها را مجبور به شرکت در رویداد های اجتماعی کند، تا زمانی که تصمیم دیگری بگیرند.

سی ‌و ‌هفت از آنجایی که به آویز پیوند خورده بود با آنها رفت و نوآ به ارشد جولیا توضیح داد که قبل از تحویل دادن دانش بازیابی شده در قصر به هایو، مدتی را صرف مرتب کردن آن خواهد کرد.

ارشد جولیا پس از اینکه همه رفتند، به سادگی خبر ورود شیطان پرنده و شیطان رویابین را به دیگر تهذیب‌گران رده ی قهرمان داد.

هایو به تازگی دو نفر از ارشدهای رتبه ی ۵ را به دست آورده بود، قدرت آن به عنوان یک کل، تنها با همان رویداد به شدت افزایش یافته بود.

همچنین او می‌خواست که سایر ارشدها بدانند که شایستگی آن موفقیت باید به نوآ اختصاص داده شود.

در مدیریت چنین سازمان قدرتمندی باید روحیه ی افراد را در نظر گرفت و دادن فردی به تهذیبگران ضعیف‌تر برای اینکه تلاش کنند و به او برسند، می ‌توانست انگیزه ای قوی باشد.

از این گذشته، نوآ به سختی نیم قرن زندگی کرده بود، اما شاهکارهای او همین حالا هم از تهذیبگرانی که دهه ‌ها در رتبه ی چهارم بودند، پیشی گرفته بود!

شهرت او صرفاً میتوانست با تبدیل شدن آن اطلاعات به مقوله ی عمومی افزایش یابد، اما او چندان به آن اهمیت نمی‌داد.

اگر این موضوع به آنها کمک می‌کرد، دیگران می‌توانستند او را پرستش کنند یا او را تحسین کنند و به او احترام بگذارند، اما او نمی‌توانست تحت تأثیر رفتار آنها قرار گیرد.

- این یه تله است که پشت امنیت سازمان ‌ها مخفی شده.

نوآ در حالی که روی یکی از کاناپه ‌های عمارتش نشسته بود، با خود فکر کرد.

ارشدهایی که هنگام پرواز به سمت گنبد نامرئی در دشت لاجوردی ملاقات کرده بود، وقتی متوجه سطح تهذیب او شدند، نگاه ‌های پر جوش و خروشی نشان دادند.

اغلب آنها برای چندین دهه و برخی از آنها حتی قرن ‌ها در مرحله ی گازی رتبه ی چهارم بودند.

استعداد و توانایی آنها با هر سالی که بدون هیچ پیشرفتی سپری می‌کردند کاهش پیدا میکرد، و دیدن نوآ که از سطح آن‌ها فراتر رفته بود، فقط می‌توانست احترام عمیقی را در آنها ایجاد کند.

با این حال، نوآ وقتی متوجه این احساسات شد، احساس خوشحالی نکرد.

در عوض، وضعیت آنها باعث شد که او در م...