فصل ۷۷۶. نبرد ها

گروه نوآ در ادامه سفر، با موجودات زنده ی زیادی روبرو نشد. نمونه ‌های نادری وجود داشتند که از روی خوش شانسی از طوفان صاعقه جان سالم به در برده بودند یا به طرز هوشمندانه ‌ای از محیط برای محافظت از خود استفاده کرده بودند، اما با این وجود، قاره متروک به نظر می ‌رسید.

با این حال، با نزدیک شدن به قلمروی انسانی، آنها می ‌توانستند ردپایی از زندگی را احساس کنند.

خشکی ‌های آن دنیا تا حدودی دایره ای بود، در حالی که خشکی ‌های سرزمین ‌های فانی آنها تقریباً مستطیل شکل بود. این باعث کاهش سرعت اکتشاف آنها شده بود، اما مسیر بازگشت آنها به آتشفشان را بسیار کوتاه کرد.

با این حال، آنها حتی به نیمه ی راه هم نرسیده بودند که یک موج انفجار ناگهانی در دوردست ها، از سمت قلمروهای تحت کنترل بومیان پخش شد.

در آسمان دور از آنها، به سختی می‌شد پیکر ‌های بزرگی را تشخیص داد، اما آنها می‌دانستند که فقط موجودات رتبه شش قادر به ایجاد چنین اثرات متعاقب قدرتمندی در نبرد خود هستند.

ارتباطات، همچنان قطع بود، اما نوآ فقط می ‌توانست به دو توضیح برای رویدادی که در آن سوی قاره در حال رخ دادن بود فکر کند. اولی احتمال این را می داد که موجودات رتبه ی شش بومیان، کنترل دگرگونی خود را از دست داده و با یکدیگر در حال مبارزه بودند، در حالی که دیگری به نبرد بین افراد رده بالای دو دنیا اشاره داشت.

در هر صورت، قلمرو انسانی، ناگهان تبدیل به یک منطقه ی خطر شده بود که اگر می‌خواستند زندگی خود را حفظ کنند، باید از آن اجتناب می ‌کردند.

نوآ جون و فیث را به مسیری جانبی تر هدایت کرد. آنها در آن مسیر، روزها از سفر عقب می افتادند، اما این نتیجه، بهتر از این بود که خود را در معرض نبردی در اوج رتبه های قهرمانی قرار دهند.

هدف آنها شکاف زیر آتشفشان بود. گروه نوآ قبلاً به این نتیجه رسیده بود که آن سرزمین ‌های فانی در حال حاضر برای آنها بسیار خطرناک بودند.

با شروع نبرد، امواج و شکاف ‌هایی در آسمان ظاهر شدند. به نظر می ‌رسید که آن نبرد تا ابد ادامه دارد، روز و شب، و در آن دوره هرگز لرزش زمین متوقف نشد.

«اونا یه استراحت به این دنیا نمیدن.»

فیث که از لرزش ‌های مداوم عصبی شده بود گفت.

«بحران پشت سر بحران.»

جون و نوآ می ‌توانستند احساسات او را درک کنند، به خصوص که نمی ‌دانستند آیا هنوز...