تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 904
فصل ۹۰۴ ۹۰۴. خاطرات
جون که به سمت نوآ میرفت تا بو*سهای طولانی بدل رد و بدل کنند، متوجه تاریکی شد که هنوز در منطقه زیرزمینی به چشم میآمد.آآآ
جون بعد از جدا شدن لبهایشان پرسید: «هنوز روی انرژی بالاتر کار میکنی؟» و در حالی که سرش را روی سینهی او میگذاشت چشمانش را بست.
نوآ موهای او را نوازش کرد و گفت: «آره. هیچی کار ساز به نظر نمیرسه.»
«تو دوبار زندگی کردی.» جون او را مسخره کرد. «مطمئنم درستش میکنی.»
نوآ در حالی که به تاریکی در حال محو شدن در منطقه زیرزمینی خیره بود، پاسخ داد: «به همین سادگی نیست. توی دنیای قبلیم تهذیبگران نبودن. ما فقط انسانهای ناتوان بودیم. قوانین چیزی نبودن که بتونیم به میل خودمون تغییرش بدیم. اونا قوانین ثابتی بودن که ما سعی کردیم با ماشینهای پیچیده و سالها مطالعه ازشون استفاده کنیم.»
این یکی از دلایل اصلی بود که نوآ در هنگام جستجوی ایده به ندرت به زندگی قبلی خود فکر میکرد.
او اکنون تهذیبگر رتبه ۵ بود. ذهن او قادر بود اشکال انرژی را در عرض چند سال ایده پردازی کند و نفس او به طلسمهایی دامن میزد که میتوانست با قدرت مخرب برخی از پیشرفتهترین سلاحهای دنیای قبلی او برابری کند.
تفاوت بین این دو جهان بسیار زیاد بود. انسانها میتوانند به خدایان واقعی تبدیل شوند و میتوانند تمام سرزمینهای فانی را به اینجا منتقل کنند.
نوآ درمورد این موضوع احساس غرور نکرد. انسانهای دنیای قبلی او حتی بدون نفس معجزهآسا قادر به انجام شگفتیها بودند. آنها سزاوار احترام خاصی بودند، حتی اگر جامعهای را ایجاد کرده بودند که او از آن متنفر بود.
جون بدون اینکه از سینهاش جدا شود گفت: «این همون کاریه که میخوای انجام بدی، درسته؟ میخوای یه روش طبیعی ایجاد کنی تا تاریکیت به خودی خود به شکل بالاتری برسه. برای این کار نیازی به تغییر دادن قوانین نداری. تو باید اونا رو دنبال کنی.»
نوآ سرش را پایین انداخت تا به زنی که در آغو*شش بود خیره شود، لبخندی گرم روی صورتش نقش بست.
جون فقط حدس زده بود، اما این دقیقا کاری بود که نوآ در پانزده سال گذشته انجام داده بود. مسئله اصلی این بود که نمیدانست کدام قوانین بر تاریکی او ...
کتابهای تصادفی


