فصل 970. دریا

نوآ در سطح مایع و رتبه پنجم قرار داشت و برای رسیدن به رتبه ششم باید یاد می‌گرفت که چگونه باید با قوانین کار کند و در نهایت با آن یکی شود.

با این حال قوانین گیج کننده بودند و نوآ نمی‌توانست هر وقت که دلش می‌خواست به آن‌ها دست بزند، با این حال او بیشتر از سایر تهذیب کنندگان در سطح خود با آن‌ها تعامل داشت، اما قادر به کنترل آن‌ها نبود.

توانایی‌های نوآ ناشی از درک او بود اما هنوز در کنترل لنگ می‌زد و این طبیعی بود که پیشرفت، نتیجه تلاش است.

به همین خاطر نوآ از هر موقعیتی برای برقراری ارتباط با جهان قوانین استفاده می‌کرد و به لطف بهبود حکِاکی دومش، بیشتر وارد این حالت می‌شد اما این لحظات پراکنده و غیر قابل پیش‌بینی بودند.

دیدن جهان از چشمان شاندال به او ایده مبهمی از طرز فکر یک موجود الهی که با قوانین تعامل داشت، گرفت؛ قوانین فکر نمی‌کردند و به نظر می‌رسید که بالکل از احساسات ساخته شده‌اند.

این مشاهده، با تـؤری او نسبت به قوانین همخوانی داشت حتی با اینکه می‌دانست شاندال همه چیز را در خاطرات خود قرار نداده بود.

نوآ دید که قوانین به همه تهذیب کنندگان در حوزه‌ بُعد فردی کمک می‌کنند؛ آن‌ها چیزهایی بودند که یک حرفه‌ای می‌تواند به کار بگیرد و به سلاح تبدیل کند.

اما دانش آن‌ها منفعل است یعنی زمانی قابل استفاده است که یک کار مشابه یا مرتبط به آن انجام شود تا آن‌ها از دانش خود استفاده کنند؛ همچنین دانش قوانین هر کدام در زمینه خاصی بوده و در همه زمینه‌ها نیست.

درک نوآ از خلقت خود زمانی افزایش یافت که بدن اسنور را ساخت، همچنین قوانین مربوط به مسیرش با دانتیانش ترکیب شد و اکنون بخشی از اوست.

این امر سبب بهبود توانایی حکّاکی او شد، حتی بدون اعمال کمک قوانین؛ انگار که یکدفعه می‌توانست در مورد خلقت، درک و پیش‌بینی کند.

او از قوانین برای بهتر شدن استفاده نکرد چرا که قوانین بخشی از او بودند؛ پس او بهتر بود. برای جنبه نابودی هم همینطور بود، در طول آخرین مبارزه و نبردش با شیطان ویرانگر، درک نوآ از قوانینی که بخشی از او بودند بهبود یا...